سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>پژوهش استاد"عباس‌معلمی"پیرامون کاهش‌وجهش‌جمعیت(1)؛

تحریک جنسی در محیط اجتماعی و مسئله کاهش جمعیت در ایران



هدف الگوهای رفتاری و آرایشی اعم از آرایش سر و صورت، آرایش لباس و کفش و کیف این است که فرد زیباتر از آنچه هست بنماید و یا فرد زیبائی هایش را به منظر عموم بکشاند. بنابراین محیط اجتماعی کاملا یک محیط جنسی می شود و افراد در محیط اجتماعی، بهره های جنسی می برند. این پدیده آثار منفی بسیار زیادی بر ثبات خانواده دارد و باعث افزایش سن ازدواج می شود. حضور یک خانم باردار در جامعه و در محیط تحصیل یا اشتغال با گرایش اجتماعی به خود آرایی و خوش اندامی مغایر است. خود آرایی و بروز جذابیت جنسی تقریباً به عنوان یک امر پسندیده در جامعه جلوه کرده است.

 598، پرونده کنترل جمعیت، آثار و پیامدها/ موضوع سیاستگذاری در رشد یا توقف و کاهش جمعیت از دهه هفتاد در ایران با بروز اختلافاتی در حوزه های فرهنگی و سیاسی و حتی امنیتی مواجه گردیده است. اما پس از انتقادات صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی از ادامه طرح کاهش جمعیت و ابلاغ سیاست هایی برای رشد جمعیتی در جامعه ایران، این موضوع مورد توجه ویژه نخبگان قرار گرفته است. پایگاه 598 که با پرونده کنترل جمعیت، آثار و پیامدها چندی است فضای تضارب آراء و نظرات اندیشمندان را ایجاد نموده است، اقدام به انتشار پژوهشی از استاد عباس معلمی (قائم مقام اسبق مرکز پژوهش ها اسلامی صدا و سیما ) نموده است که بخش نخست آن در ادامه می آید:

مقدمه


مسئلۀ جمعیت که تا کنون بارها موضوع بحث روز جامعه بوده است در روزهای اخیر نیز بار دیگر موضوع بحث و دقت صاحب نظران قرار گرفت. طرح کنترل جمعیت، همواره موافق و مخالف داشته است. استدلال های موافقین و مخالفین این طرح به صورت عمده به سه دسته تقسیم میشوند: بعضی استدلال ها شرعی یا به عبارتی مبتنی بر نقل، بعضی استدلال ها علمی و بعضی نیز استدلال های احساسی هستند. در شکل سوم استدلال ها، به شرایط و ویژگی های علمی یا دینی بحث توجه نمی شود. بی تردید بحث احساسی، بحثی پایه ای و محکم نخواهد بود و باید به یکی از دو جنبه دینی و یا علمی و یا به عبارت بهتر هر دو جنبه دینی و علمی معطوف باشد. یک بحث کامل علاوه بر سازگاری با آموزه های دینی باید با مباحث عقلی و به اصطلاح عقلانیت دینی هم سازگاری داشته باشد. در بحث علمی هم باید توجه کرد که استدلال ها متناسب با کدام علم است. آیا آنها، علومی هستند که از دین نشأت گرفته و یا با آن ارتباط و هماهنگی دارند؟ آیا علومی بی ارتباط با دین اسلام و یا حتی سایر ادیان هستند، که مبتنی بر فرضیه ها، نظریه ها، آزمایش ها و تجربه ها شکل گرفته اند؟ 


این گونه علوم موارد فوق به شکل صددرصد قابل اتکا نیست و تنها می توان آنها را به عنوان یک احتمال مورد توجه قرار داد. و باید به طریقی از صحت راهکارها و تحلیل ها اطمینان یافت. این ممکن است به عنوان یک شاهد مثال تلقی شود اما هرگز نمی توان براساس آن در جهت تغییر وضعیت یک جامعه، طراحی، برنامه ریزی و تجزیه و تحلیل کرد. در بحث نقلی هم باید به دو نکته توجه کرد؛ اول اینکه با اتکا به یک یا چند روایت و آیه این کار تمام نمی شود و نمی توان نسبتی به شارع داد. بلکه ابتدا باید همۀ منابع را در کنار یکدیگر بررسی کرد، و سپس با تفقهی دقیق مبتنی بر اصول شناخته شده مشخص نمود که آیا چنین برداشت و استنباطی صحیح است یا خیر؟ نظر یک فرد غیر کارشناس که تنها مبتنی بر یک حدیث و آیه ناظر به موضوع شکل می گیرد کار دقیقی نیست و به نتیجۀ صحیحی منتهی نمی شود.


دوم این که بین موضوع فردی و موضوع حکومتی باید تفاوت قائل شد. ممکن است در بسیاری از موارد، یک مسئله به لحاظ فردی شکلی پیدا کند و از لحاظ اجتماعی شکلی دیگر؛ به عبارت دیگر از موضع عمل، عمل کسی که طراحی نظام می کند با افراد دیگر تفاوت دارد. ممکن است علما اعمال فردی کنترل نسل و محدود کردن زاد و ولد را مجاز بدانند و آن را یک عمل حرام یا مکروه قلمداد نکنند؛ اما آیا سیاست گذاری حکومت اسلامی نیز کنترل جمعیت است یا جمعیت بی شمار و یا توقف جمعیت در یک حد خاص؟ این بحث هم یکی از مسائل حکومتی است که دقت مضاعفی می طلبد. بنابراین با تکیه بر اینکه در بخش فردی مجوزهایی داده شده و یا ممنوعیتی اعمال شده است نمی توان در بحث حکومت هم همان مجوزها و ممنوعیت ها را اعمال کرد باید با دقت، موضع حکومت را در چنین مسائلی مشخص کرد. البته این تشخیص باید به متخصصین آن سپرده شود.


1ـ تاریخچه مسئله جمعیت در کشور


نقطه ای که می توان بحث را از آن آغاز کرد، موضوع سیر رشد جمعیت و سیر آغاز این معضل در کشور است. البته بحث کنترل جمعیت در جهان نیز دارای سیر خاصی است؛ به ویژه پس از اینکه روند افزایش جمعیت، موجب ظهور برخی آثار و معضلات نامطلوب افزایش جمعیت در بعضی کشورها شد. به دنبال بروز این معضلات بعضی از متفکرین تلاش خود را در جهت محدودیت جمعیت و یافتن راه هایی برای پیش گیری از افزایش جمعیت مصرف کردند. اولین کسی که این کار را انجام داد، مالتوس کشیش جمعیت شناس است که در این زمینه تحقیقاتی داشته و پیش بینی هایی کرده است. صرف نظر از سیر این بحث در جهان، در ایران نیز برای اولین بار قبل از انقلاب، که جمعیت کشور حدود بیست میلیون بود، طرح کنترل جمعیت به تبعیت از سایر کشورهای در حال توسعه یا پیشرفته در ایران هم اجرا شد که البته با عکس العمل شدید روحانیت و مردم مواجه گردید. 


تلاش فراوانی که در آن سال ها برای جلوگیری از رشد جمعیت صورت گرفت موفقیت آمیز نبود. اما در همان زمان پایه هایی را قرار دادند که در سال های بعد این هدف را عملی کرد. برای مثال شعارهایی مطرح شد که داشتن سه فرزند برای هر خانواده را کافی می دانست. شعارهایی مانند: «یکی کم است؛ دوتا، غم است؛ سه تا که شد خاطر جمع است» به این طریق به مردم تلقین می کردند که سه فرزند بیشتر نداشته باشند. در آن زمان تبلیغات فراوانی در رادیو، تلویزیون، فیلم های سینمایی و مطبوعات به شکل های مختلف انجام شد تا خانوادۀ پر جمعیت تحقیر شود و خوشبختی، رفاه و آسایش نتیجه جمعیت کم خانواده ها وانمود گردد. این روند ادامه داشت و تنها در بعد تبلیغات محدود نبود؛ برای مثال وسائل پیش گیری از فرزنددار شدن به صورت رایگان و یا با تخفیف های ویژه در جامعه منتشر می شد و به طریق مختلف مردم برای داشتن فرزند کم تر تشویق می شوند. حتی بحث های علمی با این مضمون مطرح شد که اگر سن حاملگی خانم ها از سن خاصی کمتر و از سن خاصی دیرتر باشد خطرناک است. آنها سال های خاصی را بین حدود بیست تا سی سال در نظر گرفتند که بیش از ده یا دوازده سال نیست. حتی فاصلۀ بین دو فرزند را معین کردند و مدعی شدند که اگر فاصلۀ بین دو فرزند کم باشد، مشکلاتی را برای فرزندان و خانواده به وجود می آورد. خلاصه اینکه طراحی بر اساس ترویج سه فرزند برای خانواده انجام شد. حتی در روستاها و در بعضی از مراکز درمانی هنگام زایمان یک خانم بدون اجازۀ او و شوهرش و یا با بیان یک تحلیل و ارائه اطلاعات نادرست مانند خطر حاملگی مجدد، آنها را تشویق می کردند که زن رحم خود را بر دارد. یا دهانۀ آن را ببندد. خلاصه اینکه با وسایل مختلف و به هر طریقی از افزایش جمعیت جلوگیری می شد.


این روند ادامه داشت تا اینکه با پیروزی انقلاب و به تبع آن بروز دگرگونی همه جانبه در ارزش های جامعه، چه والدین و چه جوانان در امر ازدواج بسیار سهل گیر شدند، و به یک معنا، در آن زمان ازدواج آسان شکل گرفت؛ بنابراین سن ازدواج به شدت پایین آمد و به همین دلیل زاد و ولد افزایش یافت و به عبارتی، یک جهش جمعیتی پیدا شد. یعنی جمعیت به شکل ناگهانی اضافه شد. و نه به مرور به این ترتیب به یک باره جمعیت در یک رده سنی خاصی افزایش پیدا کرد که همین امر باعث بروز مشکلاتی در برنامه ریزی های اجتماعی شد؛ برای مثال همین جمعیت فرزندان وقتی به سن ورود به دبستان می رسیدند کشور با کمبود معلم مقطع دبستان و فضای دبستان روبه رو شد تا جایی که که حتی بعضی از مدرسه ها سه شیفته شدند. به همین ترتیب مشکل این جمعیت به دبیرستان و از آنجا به کنکور و به دانشگاه کشیده شد و امروز که این جمعیت به سن ازدواج و اشتغال رسیده، مشکلات در این بعد ظاهر شده است. این مربوط به همان جهش سریع جمعیتی است. 


در حال حاضر کشور با یک مشکل دیگر تحت عنوان رکود جمعیتی روبه رو شده که نتیجۀ فعالیت هایی است که طی حدود بیست سال اخیر برای کاهش رشد جمعیت از عدد حدود 2/3 یا 3/3 انجام شد. این تلاش بیش از توقع برنامه ریزان آن اثر گذاشت و کشور با رکود جمعیت مواجه شده است.


2ـ آثار کاهش جمعیت در نظام اجتماعی


یکی از شاخص های این رکود جمعیتی افزایش سن ازدواج است. طی آخرین آمار سن متوسط ازدواج در دختران 23 و سن ازدواج پسران 27 تا 28 سال است. افزایش سن ازدواج به طور طبیعی موجب کاهش زاد و ولد شده است. علاوه بر این افراد هم بعد از ازدواج سعی می کنند تعداد فرزندان کم تری داشته باشند. این اتفاق کشور را با خطرات جدیدی روبه رو کرده است. رکود جمعیتی آثار نامطلوب خاص خود را دارد که به تدریج آثار سوء اقتصادی، سیاسی فرهنگی آن بارز خواهد شد. یکی از آثار اقتصادی آن پیر شدن جمعیت کشور است. با پیر شدن جمعیت تعداد افرادی که با کار و فعالیت آنها امور جامعه سامان می یابد، محدود شده و در نتیجه تعداد مصرف کنندگان جامعه به نسبت افزایش می یابد. در این صورت جامعه از لحاظ فرهنگی و ارتباطات فرهنگی به شدت تضعیف می شود به شکلی که اگر این روند ادامه پیدا کند، در آینده بعضی از منسوبین را فقط می توان در قصه ها و تاریخ یافت و داشتن خاله و عمو و دایی و عمه بسیار نادر خواهد شد. تعداد اندک فرزندان، علقه انسانی را بین افراد کم می کند. رابطۀ پدر و فرزندی تنها رابطه لازم جامعه نیست. رابطۀ برادری و خواهری، کارکردهایی در جامعه دارد که اگر از بین برود، جامعه به سمت فردگرایی و خودمحوری پیش خواهد رفت. در خانواده ای که فرزندان باید در ضمن پرورش، با ارتباطات اجتماعی هم آشنا شوند به دلیل تعداد کم فرزندان که به یک دو نفر محدود می شود ارتباطات اجتماعی تضعیف خواهد شد؛ رابطه پدر و مادر با هم متفاوت خواهد بود؛ همچنین تقسیم کار، ارتباطات و عاطفه در خانواده تضعیف خواهد شد و بدین شکل، مشکلات فرهنگی در جامعه به وجود می آید. 


امروزه در غرب، افراد به سمت زندگی انفرادی سوق پیدا می کنند؛ حتی بعضی مجبور به این امر می شوند؛ چرا که وقتی فردی تنها یک یا دو خواهر و یا برادر داشت باشد از بین رفتن یکی از آنها موجب تنها شدن بازماندگان او خواهد شد. در این صورت زندگی و ارتباط داشتن با شخص دیگر غیر ممکن یا بسیار مشکل خواهد شد. 


جمعیت اندک از بُعد سیاسی نیز قدرت مانور را در مقابل دشمنان کاهش خواهد داد. جمعیت، یکی از عوامل قدرت برای کشور است. کشوری با جمعیت پیر و اندک، مورد طمع قدرت ها و مستکبرین خواهد بود. با توجه به آنچه درباره جمعیت گفته شد آیا کاهش جمعیت، افزایش آن و یا حد مطلوب آن چیست؟ صرف نظر از بحث کاهش یا افزایش جمعیت، یک نکته را باید در نظر گرفت و آن این که تغییرات جهشی جمعیتی همواره آثار بسیار نامطلوبی خواهد داشت. افزایش جهشی جمعیت و کاهش جهشی جمعیت، هر دو موجب بروز مشکلات بسیار زیادی خواهد شد. برای مثال مسؤولین بعضی از کشورهای اروپایی مانند سوئیس حتی مجبور شدند، اجازۀ ورود افراد سایر کشورها را به کشور خود صادر کنند و آنها را شهروند خود محسوب کنند؛ به آنها اجازۀ ازدواج با افراد کشور خود را بدهند تا از عوارض و لوازم منفی پیر شدن جمعیت و کاهش جمعیت جلوگیری کنند.


3ـ ضرورت درک ریشه های کاهش جمعیت

جمعیت باید با یک شیب مناسب کاهش و یا افزایش پیدا کند. در حال حاضر کشور ما با رکود جمعیتی و یا حتی عقب گرد جمعیتی رو به رو شده است. با یک بررسی ساده می توان دید که سیاست ها و فعالیت هایی برای رسیدگی به این وضعیت طی بیست سال گذشته انجام شده است. در این چند سال فعالیت های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی انجام شده به نسبتی مؤثر بوده اند؛ اما باید دید مؤثرترین اقدام برای تغییر روند موجود چیست. از لحاظ اقتصادی تمهیداتی اندیشیده شد مانند اینکه به بیش از سه فرزند کوپن داده نشد و خدمات بیمه تنها به چهار فرزند تعلق گرفت. در تبلیغات صدا و سیما و تبلیغات محیطی تعداد زیاد فرزند زشت شمرده شد؛ وسائل و راه های پیشگیری بعضاً رایگان و یا با قیمت بسیار نازل در اختیار عموم قرار گرفت. این کارها انجام شد و هر یک از آنها هم به نسبتی مؤثر بود. با این وجود نتیجه آخرین آمارسنجی به عمل آمده از زنان خانه دار نشانه می دهد که در اکثر استان ها بیش از 60 درصد زنان مشوق های اقتصادی را در رشد جمعیت فاقد اثر چشم گیر دانسته اند. به نحوی که اگر امروز این عوامل تغییر کند، موفقیت آمیز نخواهد بود. در دولت دهم برای افزایش جمعیت فعالیت هایی صورت گرفت. برای مثال دولت اعلام کرد برای هر فرزندی که به دنیا می آید مبلغی را در بانک سرمایه گذاری می کند. تا با افزایش این سپرده توسط خانواده ها این فرزندان هنگام رسیدن به سن ازدواج و اشتغال مبلغی را به عنوان سرمایه در اختیار داشته باشند. البته این طرح با موافقت مجلس مواجه نشد. یارانه ها که طی آن به هر نفر از افراد خانواده وجهی تعلق می گیرد برای یک خانوادۀ پر جمعیت امتیاز محسوب می شود. اما همه این برنامه ها به شدت کم اثر بوده است. 

ـ پندار ناسازگاری تحصیل با ازدواج

یکی از مهم ترین عوامل کاهش جمعیت، حضور اجتماعی به جا و نا به جای زنان است. یکی از این زمینه ها تحصیلات است. قبل از انقلاب، سطح تحصیلات زنان به شدت پایین بود. بسیاری از آنها حتی به سطح دیپلم هم نمی رسیدند و در سال های اول دبیرستان ازدواج می کرده و یا ترک تحصیل می کردند. حتی برخی از والدین اجازه نمی دادند فرزندشان بیش از مقطع دبستان یا بیش از خواندن و نوشتن ادامه تحصیل دهد. تحصیلات دانشگاهی زنان در قبل از انقلاب بسیار نادر بود. اما بعد از انقلاب سطح تحصیلات زنان به شدت رشد پیدا کرده است به نحوی که طی این چند سال تعداد پذیرفته شدگان زن در دانشگاه ها بیش تر از مردها است. تحصیلات، به خودی خود منفی نیست. اما خواه ناخواه یک لوازم و آثاری دارد. یکی از لوازم آن این است که بعضی ها تصور می کنند تحصیلات و ازدواج مانع یکدیگر هستند. به همین علت وقتی برای یک دختر دبیرستانی که آمادگی کامل برای ازدواج دارد خواستگار می آید، والدینش می گویند او باید به دانشگاه برود، یا وقتی دانشجو است می گویند باید تحصیلاتش تمام شود. حتی خود دخترها سعی می کنند به این بهانه که ازدواج مانع تحصیل است ازدواج خود را به تأخیر بیندازند. در حالی که این لازمه یک لازمۀ نا به جایی است و هیچ نسبت جبری ای بین درس خواندن و ازدواج کردن وجود ندارد. افراد زیادی هستند که ازدواج نکردند اما ادامه تحصیل هم نداده اند. عده زیادی هم هستند که در سن دبیرستان ازدواج کردند و سطوح عالی تحصیلات را تا حد دکترا هم گذرانده اند؛ حتی صاحب فرزند شدند و در کنار همسرداری و فرزندداری ادامه تحصیل دادند با این حال در جامعه به نحوی تلقی شده است که اگر کسی بخواهد درس بخواند، نباید ازدواج کند یا اگر ازدواج هم کرد، نباید فرزند داشته باشد.


ـ اشتغال زنان برای کسب استقلال مالی

یکی دیگر از این زمینه ها اشتغال است. تا پیش از انقلاب، تعداد زنان شاغل نسبت به مردان بسیار کم و منحصر در مشاغل خاص بود. در حالی که پس از انقلاب تعداد زنان شاغل افزایش یافته است. در گذشته بیش تر خانم های شاغل معلم می شدند و به استخدام آموزش پرورش در می آورند. امروزه تقریباً هیچ شغلی وجود ندارد که مخصوص آقایان باشد و خانم ها در همۀ مشاغل حضور دارند. بنابراین مسئله اشتغال زنان نیز از لحاظ فرهنگی آثاری داشته و به عنوان یکی از موانع ازدواج و زاد و ولد مطرح می شود. به این معنا که زن شاغل باید مدتی کار کند تا بتواند جهیزیۀ خود را فراهم کند و استقلال مالی داشته باشد. از نظر برخی اشتغال زنان فقط برای تامین کمک هزینۀ زندگی نیست بلکه به منظور استقلال مالی زن است. استقلال مالی زنان هم موجب اختلال در استحکام خانواده می شود و به سرعت اختلافات را به طلاق می کشاند و از آنجا که پس از طلاق، ازدواج مجدد به سرعت صورت نمی گیرد همین امر نیز به کاهش جمعیت منجر می شود. البته بعضی از زنان هم به سایر فعالیت های اجتماعی و عام المنفعه، غیر از تحصیل و اشتغال، مشغول هستند با این وجود هر نوع از حضور اجتماعی زنان مانع خانه داری، همسرداری و فرزندداری آنها تلقی می شود؛ که البته این تلقی صحیح نیست. 


ـ فضای تحریک جنسی در محیط اجتماعی

مشکل دیگری که به تدریج در جامعه گسترش یافته مربوط به تهاجم فرهنگی است که از طریق ماهواره، فیلم های غیر مجاز یا کتب غیر مجاز، محیط جامعه آلوده به تحریک و اشباع جنسی می گردد؛ به عبارت دیگر تحریک و اشباع جنسی به جای محیط خانواده، به محیط اجتماعی کشیده شد. با افزایش سن ازدواج و حضور اجتماعی زن و مرد در محیط اجتماع تحریک اجتماعی شدید شده است. وقتی محیط جامعه، محیط اشباع باشد و افراد در سن مناسب ازدواج نمی کنند، نمی توانند خواسته های جنسی خود را به راحتی کنترل یا سرکوب کنند؛ بنابراین افراد مجرد در محیط تحصیل و اشتغال و یا حتی در محیط عمومی جامعه سعی در جلب نظر و یا برقراری ارتباط مجاز یا غیرمجاز با جنس مخالف دارند که این ارتباط، آمیخته با بهره برداری های جنسی است. این ارتباط می تواند سطوح مختلفی مانند نگاه کردن، گفت و گو و... داشته باشد. به این ترتیب افراد وقتی می خواهند در محیط اجتماعی جذاب باشند به خودآرایی و زیباسازی خود می پردازند که به نوبه خود مشکل را مضاعف می کند. این خودآرایی حتی به افرادی که دارای همسر هستند، اعم از زن و مرد، کشیده شده است. با گرایش به زیبایی و خوش اندامی در جامعه، حاملگی همچون یک امر زشت جلوه می کند. حضور یک خانم باردار در جامعه و در محیط تحصیل یا اشتغال با گرایش اجتماعی به خود آرایی و خوش اندامی مغایر است. خود آرایی و بروز جذابیت جنسی تقریباً به عنوان یک امر پسندیده در جامعه جلوه کرده است. الگوهای خاصی مانند عروسک باربی در جامعه مطرح شده است. 


هدف الگوهای رفتاری و آرایشی اعم از آرایش سر و صورت، آرایش لباس و کفش و کیف این است که فرد زیباتر از آنچه هست بنماید و یا فرد زیبائی هایش را به منظر عموم بکشاند. بنابراین محیط اجتماعی کاملا یک محیط جنسی می شود و افراد در محیط اجتماعی، بهره های جنسی می برند. این پدیده آثار منفی بسیار زیادی بر ثبات خانواده دارد و باعث افزایش سن ازدواج می شود. با توجه به وجود انگیزه های دینی در جامعه کسی تمایل ندارد فردی را که با اشخاص دیگر ارتباط غیر مجاز داشته است به عنوان شریک زندگی انتخاب کند. بنابراین افراد در انتخاب شریک زندگی دچار تردید و ترس و وسواس می شوند. این مورد نیز موجب افزایش سن ازدواج می شود. وقتی محیط جامعه، محیطی جنسی باشد افراد برای اشباع جنسی نیازمند محیط خانواده نخواهند بود. این مشکل به اندازه ای شدید شد که بعضی از شخصیت ها با آنکه از آنها توقع نمی رفت، تلاش کردند. مراکزی را در کشور به وجود که در آن مراکز، افرادی که همسر ندارند عمدتاً پسران و مردان به نحو ظاهراً شرعی مشکل جنسی خود را حل کنند. 


این مشکل خاص جامعه حتی بعضی از برنامه ریزان و مدیران جامعه را به سوی چنین اقداماتی سوق داد. وقتی سطح تحصیلات و شغل زنان بالا می رود، به تبع همسر هم کفو و مطلوب آنها کم تر یافت می شود. برای مثال دختری که کارشناس شده است حاضر نیست با پسری که دیپلم دارد ازدواج کند و برعکس پسری که دیپلم دارد حاضر نیست با خانمی که لیسانس دارد ازدواج کند. به میزانی که سطح ازدواج خانم ها بالا می رود، سطح توقعات آنها نسبت به طرف مقابلشان نیز بالا می رود و متناسب با آن، همسری در شأن خود پیدا نمی کنند. در حالی که برعکس این ممکن است؛ یعنی مردی که تحصیلات دکترا دارد با خانمی که تحصیلات دیپلم هم ندارد ازدواج می کند یا شخصی روحانی با سطح بالایی از تحصیلات حوزوی با کسی که سطح پایینی از سواد دارد ازدواج می کند. همین مسئله درباره شغل هم وجود دارد. وقتی خانمی در یک اداره یا تشکیلاتی دارای منصب است، حاضر نیست با مردی که به لحاظ منصب اجتماعی در سطح پایین تری از او قرار دارد زندگی کند. این نوع از ازدواج ها معمولا در کشور ما شکل نمی گیرد. اگر چنین ازدواجی هم شکل بگیرد همین اختلاف، عامل مهمی در عدم تفاهم خواهد شد و باعث اختلافات بیش تری می گردد.


ادامه دارد ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد