صنعت نفت بزرگترین جولانگاه آقازادهها
اما با تمام این گفتهها میتوان صنعت نفت را بزرگترین جولانگاه آقازادهها عنوان کرد. درآمدهای کلان نفتی کشور میتواند هر آقازادهای را برای شراکت در این سرمایهها تحریک کند. دخالت در عقد قرارداد کرسنت توسط یکی از آقازادههای مشهور که این روزها حکم جلب وی نیز صادر شده است تنها یکی از این دستیازیهای آقازادگی به صنعت نفت است
جعفر تکبیری- حرکت تند برخی آقازادهها برای شرکت در فعالیتهای سیاسی در روزهای پر التهاب انتخابات دهم ریاست جمهوری به اوج خود رسید.فعالیتهایی که با شکست کاندیداهای مورد حمایتشان رنگ و بویی جدید به خود گرفت.رنگ و بوی شورش و آشوب برای تحقق اهدافی که حال بسیار دور از دسترسشان قرار گرفته بود.
ماجرای آقازادگی از آنجا شروع شد که در دوران سازندگی فرزندان برخی مسؤولین با استفاده از موقعیت سیاسی نزدیکان خود و همچنین نیاز کشور به بازسازی زیرساختها پس از تحمل جنگ 8 ساله، وارد فعالیتهای اقتصادی شدند و در این راه صاحب سودهای کلانی شدند اما این فعالیتهای اقتصادی هیچگاه اقناعکننده روحیه قدرتطلب این آقازادهها نبود چراکه پس از مدت کوتاهی این فعالیتها وارد فاز غیرقانونی شد و آنها توانستند با استفاده از رانتهای خود در بدنه قدرت، ضمن ادامه این فعالیتها، خود را در برابر قانون روئین تن کنند.از این رو این قشر طلایی با استفاده از فضای پر التهاب دوران سازندگی و اصلاحات توانستند حلقهای را برای خود تشکیل دهند که در ادامه نام آقازاده بر آنها نهاده شد.
راه یافتن موضوع به بطن جامعهطعم نفتسیاست، بیاهمیت!ناگهان سیاست! اولویت با مفاسد اقتصادی استدر نهایت با تمام این گفتهها میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اگرچه برخی از آقازادهها در طول وقایع اخیر فعالیتهای غیرقانونی سیاسی داشتهاند و به عنوان یکی از طراحان بزرگ فتنه به نقشآفرینی پرداختهاند اما بدون شک فعالیتهای سوءاقتصادی آنها که ضربات سنگینی را به نظام اقتصادی کشور وارد کرده است به عنوان بزرگترین دلیل جلب و محاکمه آنها مطرح است و باید این نکته را در نظر گرفت که تخلفات سیاسی آنها در جایگاه دوم رسیدگی قرار دارد. بنابراین باید منتظر ماند و دید که آیا با محاکمه آقازادههای بزرگ، پاسخی به پرسشهای تاریخی مردم در خصوص فعالیتهای خلاف اقتصادی آنها داده میشود؟
موضوع انحراف اقتصادی آقازادهها اگرچه با عدم ارائه حسابهای شفاف و پنهانسازی فعالیتهای خود از دیدگان مردم و دستگاههای نظارتی و همچنین عدم رسیدگی دستگاههای ذیربط به عملکرد آنها جنبهای محرمانه پیدا کرده بود اما عموم مردمی که در بطن جامعه رفت و آمد داشتند، موضوع فعالیت آقازادهها را به خوبی درک می کردند و مورد رصد قرار میدادند، تا آنجا که غیر ممکن بود در اماکن عمومی نظیر تاکسی، اتوبوس و یا خیابان این موضوع از سوی مردم طرح و مورد بررسی قرار نگیرد.از این رو به طور دقیق هیچ یک از فعالیت آقازادهها از چشم مردم پنهان نمیماند و خبر آن به سرعت در جامعه دهان به دهان میگشت اما به رغم قطعی بودن تخلفات آقازادهها و سوء استفاده آنها از مناصب دولتی نزدیکانشان، پروندههای این قشر کمتر بررسی شد و آنها در مصونیتی آهنین به سر میبردند.این موضوع تا آنجا ادامه پیدا کرد که به خاطر فعالیتها و سرمایهگذاریهای آقازادهها در خارج از کشور، موضوع آنها به رسانههای خارجی کشیده شد و این رسانهها با دست گرفتن این اخبار، به حیثیت کشور صدمه زدند.
اما با تمام این گفتهها میتوان صنعت نفت را بزرگترین جولانگاه آقازادهها عنوان کرد. درآمدهای کلان نفتی کشور میتواند هر آقازادهای را برای شراکت در این سرمایهها تحریک کند. دخالت در عقد قرارداد کرسنت توسط یکی از آقازادههای مشهور که این روزها حکم جلب وی نیز صادر شده است تنها یکی از این دستیازیهای آقازادگی به صنعت نفت است.بر اساس این قرارداد که چیزی کمتر از قرارداد معروف دارسی نداشت، گاز ایران با قیمت ناچیزی به مدت 25 سال به کشور امارات فروخته میشد و یا فعالیتهای همین آقازاده در سازمان مرتبط با انرژی که بعدها تمامی امکانات و سرمایه این سازمان را به نفع یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری هزینه کرد، خود دلیل محکمی است که نفت برای آقازادهها طعم دیگری دارد.
شاید در تمام دوران حاکمیت مدیران سازندگی و اصلاحات بر دستگاه اجرایی کشور، تعداد انگشتشماری از آقازادهها پای خود را به دنیای سیاست باز کردند، چراکه احساس میکردند میتوانند تجربهای جدید در کنار آقازادگی خود کسب کنند.اما آن چیز که بیش از همه در تراژدی آقازادههای کاسب کار رخ مینمایاند، بیعلاقگی شدید آنها به دنیای سیاست است.چراکه ورود آنها به این دنیا میتواند منافعشان را مورد تهدید قرار دهد و دلیل آن زیر ذره بین بودن سیاسیون در نظام سیاسی ایران است. بنابراین آنها ترجیح میدادند تا در همان پشت پرده با بهرهگیری از رانتهای قدرت، به ثروتاندوزی بپردازند.کاری که کمترین دردسر را برای آنها داشت و از سوی دیگر میتوانستند با ثروتهای میلیاردی خود به یک قدرت تأثیرگذار پشت پرده تبدیل شوند.
اما این بیعلاقگی آقازادههای منحرف به دنیای سیاست چندان طول نکشید چراکه با روی کار آمدن دولت نهم و تأکیدات رئیس جمهور مبنی بر شفافسازی و ارائه اسناد و مدارک تخلفات آقازادهها، آنها ستون کاخهای خود را لرزان یافتند و تصمیم گرفتند با ورود به دنیای سیاست برای حفظ دایره طلایی خود به تقابل سیاسی با رئیس جمهور و نظام بپردازند.
آقازادهها انتخابات ریاست جمهوری دهم را بهترین فرصت برای ورود خود به دنیای سیاست دانستند و با راهاندازی ستادهای مختلف انتخاباتی و فراخوان دوستان متمول خود برای کمک به کاندیداهای خاص، عملاً تقابل نقاب سیاسی را بر چهره خود نهادند. استفاده از این نقاب برای آقازادهها
دو ویژگی بزرگ داشت.
اول از همه آنها میتوانستند در صورت پیروزی در انتخابات و روی کار آمدن دولت مورد نظرشان آنها نه تنها پایگاههای نفوذ در قدرت را مجدداً احیا کنند بلکه به دلیل وامدار بودن دولت جدید به آنها، این توانایی را داشتند که از امکانات و رانتهای جدیدی نیز برای افزایش قدرت خود استفاده کنند. مزیت دوم این طرح ورود سیاسی آقازادهها، استفاده از تاکتیک فریب برای پوشش فعالیتهای غیرقانونی اقتصادی توسط مسائل سیاسی است.آنها از این طریق میتوانستند اینگونه به عوام تفهیم کنند که برخورد با آنها نه به خاطر مسائل اقتصادی بلکه به دلیل مسائل سیاسی است.