خونریزی مغزی در اتاق فکر 1+5 لندن
رستوران «کاریزما» از رستورانهای مجلل و ویژه در خیابان «کینگ ادواردز» لندن که پایه رزرو هر میز آن 1500 پوند است، خاطره شامی را در دل نهفته دارد که هزینه آن برای لژنشینان لندنی رایگان تمام شد. میهمانان این شام که به دعوت « م.ه» پشت میز 1500 پوندی نشستند، نه تنها پولی پرداخت نکردند، بلکه وعده دریافت مبالغ هنگفت برای انجام یک مأموریت ویژه را کاسب شدند
علی رضائی | رستوران «کاریزما» از رستورانهای مجلل و ویژه در خیابان «کینگ ادواردز» لندن که پایه رزرو هر میز آن 1500 پوند است، خاطره شامی را در دل نهفته دارد که هزینه آن برای لژنشینان لندنی رایگان تمام شد. میهمانان این شام که به دعوت « م.ه» پشت میز 1500 پوندی نشستند، نه تنها پولی پرداخت نکردند، بلکه وعده دریافت مبالغ هنگفت برای انجام یک مأموریت ویژه را کاسب شدند. مدعوین میهمانی پرهزینه « م.ه» در رستوران کاریزما، رستورانی که گفته میشود یکی از ویژگیهای آن محدودیت پذیرایی بوده و تنها افراد خاصی را سرویس میدهد، پس از برپایی این میهمانی در یک خط هماهنگ و با پشتیبانی حلقههای دیگر این لژ شامل «مدیریتی»، «تئوریک»، «ارتباطی» و «رسانه ای»، فعالیتهای خود را استحکام بخشیدند و به فرمان « م.ه» که تجربه لازم برای هدایت مجازی، واقعی و مالی آشوب را کسب کرده بود، اتاق فکر فتنه در لندن را چارچوب محکمی زدند تا به این توصیه سید محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات جامه عمل بپوشانند که معتقد بود:« ما اگر میخواهیم حرفی را به مردم بزنیم و اثرگذار باشد، بهتر است این حرف از خارج به داخل وارد شود.»
از همین رو حلقه پنج نفره فتنه در لندن موسوم به اتاق فکر جنبش سبز پس از حوادث دردناک عاشورای سال 88 که عدهای آشوبگر با سوت و کف در خیابانهایی از تهران ظاهر شدند، در روز 13 دی 1388 با صدور بیانیه و درخواستهای دهگانهای اعلام موجودیت کردند. حلقه پنج نفره اتاق فکر جنبش سبز، لندن نشینانی جز عطاءالله مهاجرانی، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور و عبدالعلی بازرگان نبودند. عبدالکریم سروش و اکبر گنجی از مدعیان بشری بودن قرآن کریم و همچنین از منکران وجود حضرتمهدی(عج)، عبدالعلی بازرگان دارای گرایشهای شبه وهابی، وابستگی به نهضت آزادی و حاوی خدشه در اندیشههای شیعی و به ویژه وجود امام زمان(عج)، محسن کدیور دارای نظریه خدشه در عصمت ائمه اطهار(ع) و عطاءالله مهاجرانی از اهانتکنندگان به روحانیت و از پیشکسوتان طرح مذاکره مستقیم با امریکا هستند. این افراد با گرایشاتی که ذکر شد در حالی اتاق فکر جنبش سبز را تاسیس کردند که این جنبش ظاهری با ادعای دین مداری و انتخاب رنگ سبز به عنوان رنگ اهل بیت رخ نمایاند. حال آنکه نوع حمایتها از ساختارشکنیهای حامیان میرحسین موسوی، خود به روشنی اثبات میکند که این تحرکات چندماهه، جنبش نبود و فقط یک ساختارشکنی در قالب فتنه بود.
نگاهی ریشهای به اتاق فکر فتنه در لندن
نگاهی عمیق به چگونگی و نحوه تشکیل اتاق فکر فتنه در لندن و واکاوی اظهارات لژنشینان لندنی نشان میدهد که زایش این محفل بر اساس الگوی بازسازی شده حلقه کیان است که اینبار نه در داخل کشور بلکه در خارج برای پشتیبانی جریان معارض شکل گرفت.
شکلگیری حلقه کیان در اوایل دهه 70 نیز به گونهای بود که عدهای از روزنامه نگاران با دور هم جمع شدن، ماهنامهای را با عنوان «کیان» منتشر کردند که بیانگر حرفهای مغایر با مبانی انقلاب و حتی اسلام بود. انتشار ماهنامه کیان که با بیان دیدگاههای تجدیدنظرطلبانه نقش یک کاتالیزور در استحاله انقلاب را ایفا میکرد، نقطه عطفی بود در همگرایی گروههایی که خود را به دروغ، روشنفکری دینی میخواندند و عموما از لحاظ تئوریک تحت تأثیر افکار عبدالکریم سروش قرار داشتند.
پلورالیسم دینی، کثرت گرایی فرهنگی، سکولاریسم، تساهل و تسامح، مفاهیمی بود که تجدیدنظرطلبان حلقه کیان با گسترش و ترویج آن توانستند افکار باطل خود را در سطح جامعه اشاعه دهند و پس از دوم خرداد، کمکهای فراوانی را در ادامه یک حرکت براندازانه ارائه دهند. اما بر خلاف انتظار آنان که امید فراوانی را به صدرنشینی مداوم در قطار قدرت داشتند، شکستهای پی در پی آنان در انتخابات دهه 80 رقم خورد و در نهایت دولت نهم با شعارهای اصولگرایی روی کار آمد.
در همان ایام یعنی حدفاصل بین سال 76 تا روی کار آمدن دولت اصولگرا، بسیاری از تجدیدنظرطلبان رهسپار کشورهای بیگانه شدند که سروش، کدیور، گنجی و مهاجرانی نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند.
این افراد با تفکرات مختلف و بعضا در تضاد با هم ولی همه در خط انحراف، در جریان انتخابات دهم امید فراوانی به مهرههای داخلی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی بسته بودند که بر همین اساس پس از آشوب فتنهگران در عاشورای 88، جریانی متشکل از لیبرالها، سوسیالیستها، سکولارها، پلورالیستها، سلطنت طلبها، ملحدین و مرتدین و... را بر طبق الگوی بازسازی شده حلقه کیان حول محور براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی و سقوط انقلاب اسلامی و در رأس آن اصل مترقی ولایت فقیه، بهوجود آورده و خود را اتاق فکر جنبش سبز معرفی کردند.
شرح مختصری از خصوصیات و سوابق اعضای لژ لندن میتواند به خوانندگان کمک کند تا ماهیت تاریک آنان و زیرزمین نمور فتنه را بهتر بشناسند. هرچند که برخی از آنان نقاط روشنی هم در کارنامه زندگانی خود دارند و این غیرقابل انکار است، ولی توصیفات ذیل به منظور تلخیص کلام، مربوط به دورانی میشود که آنان نفس خویش را در مسیر تباهی و ظلمت قرار دادند.
عطاءالله مهاجرانی
عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات یکی از ارکان اصلی اجرای پروژه استحاله نظام و فروپاشی از درون در زمان صدارتش بوده است که اکنون از گردانندگان اصلی اتاق فکر فتنه در لندن و به قول خودش یکی از پنج ابوذر میرحسین موسوی محسوب میشود. از اهداف آشکار نامبرده در ایام حضور در وزارتخانه ارشاد و فرهنگ اسلامی، اسلام ستیزی در دستگاههای فرهنگی نظام بود که به موجب آن چند بار استیضاح و در نهایت از وزارت ارشاد عزل شد.
او پس از وزارت ارشاد به مرکز گفت وگوی تمدنها رفت تا در آنجا دموکراسی و مردمسالاری و حقوق بشر را ترویج کند اما چندی نگذشت که ازدواج متعدد وی با چند زن و شکایت از او موجب خروجش از کشور شد.
بعد از فرار و پناهندگی برنامهریزی شده به دامان استکبار و آشکار کردن ماهیت اصلی خود که هماهنگی، همسوئی و مراودات نزدیک با صهیونیستها بخشی از آن بوده است، در لندن مهد فراریها، نقاب از چهره برداشت و سناریوی براندازی را که در زمان خاتمی آغاز کرده بودند، در فازی بالاتر به همراه دوستان خود حول حلقه لندن استارت زدند.
طراحی چهار پای تروآ از مهمترین دستاوردهای خوش خدمتیاو به صهیونیسم بوده است که برای 22 بهمن سال 88 طراحی کرد و البته مایه سرافکندگی و فضاحت بیشتر حامیان فتنه سبز شد.
مهاجرانی در تازهترین تحرکات به اصطلاح پنهانی، یک دوره آموزشهای کاربردی در فضای اغتشاش را در MI6 (سرویس جاسوسی انگلیس)پشت سر گذاشته است.
عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش یکی دیگر از اعضای اتاق فکر فتنه در لندن طی سالهای تدریس و اشاعه تفکرات فلسفی خود عمدتا تلاش کرده تا تاویلی جدید از اسلام را ارائه دهد؛ تأویلی که در مقابل اصول رسمی مکتب اسلام راستین و مذهب تشیع قرار میگیرد و مورد مخالفت روحانیون اسلام است.
وی با مطرح کردن تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت پا را از تاویل بیرون نهاد و مدعی شد دین فی حد ذاته از همین تفاوت تاویلها تشکیل میشود و ما همواره با فهمی از دین مواجهیم نه با دین به عنوان شی فی نفسه.
سروش چندی پس از صدور بیانیه حلقه 5 نفره اتاق فکر فتنه در مصاحبهای با روزنامه امریکایی کریستین ساینس مانیتور با تأکید بر اینکه مطالب عنوان شده در بیانیه موسوم به بیانیه پنج روشنفکر، مطالبات رهبران جریان فتنه است ادامه داد:«جنبش سبز جریانی پلورالیستی است که غیرمومنان، لیبرالها و پلورالیستها هم میتوانند در آن جای بگیرند.»
برای شناخت بیشتر افکار سروش پیش از ترک کشور، بد نیست برخی از نظرات وی در نشریات زنجیرهای دوران اصلاحات خصوصا در ماهنامه کیان، بازخوانی شود. در بهمن 77 به نقل از او در ماهنامه کیان نوشته شد:«ولایت، منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او ولایت نیز خاتمه مییابد؛ او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود، ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است.»
در نهم خرداد 78 نیز اظهارنظری از سروش در روزنامه صبح امروز به چاپ رسید که بیانگر تعریف دین از دیدگاه اوست:«حقیقت دین همان تجربه فردی دینی است که در مورد پیامبران «تلقی وحی» نام گرفته و دین هیچ ارتباطی به امور اجتماعی و سیاسی و حکومتی ندارد، هر کسی همان قدر دیندار است که به این تجربه فردی رسیده باشد.»
اکبر گنجی
اکبر گنجی دیگر عضو لژ لندن است که از اعضای حلقه کیان در اوایل دهه 70 نیز محسوب میشود. وی پس از عزیمت به دیار غربت و تلاش برای حضور در کنفرانس ننگین برلین، همصدا با ضد انقلاب خارج از کشور، آواز براندازی نظام اسلامی و حکومت دینی را سر داد که پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم اردیبهشت 1379 دستگیر شد.
اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، در اختیار داشتن اسناد سری دولتی، توهین به امام خمینی و سایر مقامهای عالیرتبه نظام، توهین به مقدسات و چند اتهام دیگر از جمله هجمه آفرینی حول موضوع قتلهای زنجیره ای، اتهاماتی در پرونده قضایی اکبر گنجی بود.
او در زندان نه تنها از مواضع خود عدول نکرد که در برخی از آنها رادیکالتر نیز شد. وی ابتدا جزوه مانیفست جمهوری خواهی را نوشت که در آن به جدایی کامل دین از سیاست پرداخت. از این مانیفست در اواخر اردیبهشت سال 84، جلد دومی هم به قلم گنجی در زندان اوین منتشر شد که در آن رهبر معظم انقلاب را به شدت مورد انتقاد قرار داد.
رئیس جمهور ایالات متحده امریکا جرج دبلیو بوش، تونیبلر نخست وزیر انگلیس و کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد از جمله شخصیتهای بینالمللی بودند که خواهان آزادی اکبر گنجی شدند. وی چند ماه پس از پایان دوران زندان، به خارج از ایران مسافرت کرد.
گنجی از همان ابتدا، سفر خود را موقتی نامید و گفت به کشور باز خواهد گشت. اما پس از آن به فرانسه، امریکا و کانادا رفت و جوایز متعددی را از دست نظام سلطه دریافت کرد. او در بعضی از دانشگاههای امریکا و کانادا و همچنین در پارلمان اروپا نیز سخنرانی کرد.
محسن کدیور
محسن کدیور دیگر ابوذر میرحسین موسوی در اتاق فکر فتنه در لندن و برادر یکی از زنان مهاجرانی، با انتشار مقالهای تحت عنوان «جنبش سبز در چهارراه دموکراسی» با ادبیاتی دیگر به تخطئه امام راحل و همنوایی با اکبر گنجی پرداخته است. کدیور در این مقاله جمله معروف امام(ره)مبنی بر «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و «ولایت مطلقه فقیه» را مصداق «استبداد دینی» معرفی میکند. وی در ادامه ابراز میدارد:«صداقت اقتضا میکند که هر کس مطلوب خود را مشخص کند، اما عقل عملی هم اقتضا میکند که اولا مطالبات را از مطلوبات جدا کنیم و ثانیاً مطلوبات را مرحلهبندی کنیم. در رژیم مطلوب من، ولایت فقیه مطلقا نقشی ندارد. (اعم از مطلقه و مقیده، انتصابی و انتخابی، نظارتی و دخالتی)»
وی در سال 2009 طی مصاحبهای با مجله اشپیگل در پاسخ به سؤالی بیان میدارد:«این حکومت الهی شکست خورده است. حقوق مردم ایران لگدمال میشود. کشور من به سوی دیکتاتوری نظامی پیش میرود.
پرزیدنت احمدینژاد همانند یک طالبان ایرانی رفتار میکند و رهبر مذهبی سرنوشت خود را با سرنوشت احمدینژاد پیوند داده است.»!
کدیور در دوران سخن پراکنی و هوچی گری در ایران نیز چنین مواردی را با گستاخی تمام نسبت به اعتقادات دینی ابراز میداشت که به عنوان نمونه میتوان به این یک جمله از او در ماهنامه کیان اشاره کرد که در بهمن 77 به چاپ رسید:«فقیه وجوب تبعیت ندارد و جامعه هم راهی جز رجوع به عقل جمعی ندارد. هیچ الگویی در زمان غیبت برای اداره جامعه در دست نداریم.»
البته این افاضات پوچ در حالی است که افراد نزدیک به محسن کدیور، معتقدند وی در مباحث و گفتوگوهای سیاسی و حتی علمی فردی کم تحمل است و به سرعت عصبانی میشود و پرخاش میکند.
عبدالعلی بازرگان
عبدالعلی بازرگان دیگر لژنشین لندنی است و در واقع او شریک اقتصادی سالهای قبل از انقلاب میرحسین موسوی محسوب میشود که به همراه آلادپوش، سه عضو هیئت مدیره شرکت سمرقند را تشکیل دادند و پس از انقلاب نیز انتشارات قلم را با هم اداره کردند. او دومین فرزند از پنج فرزند مهندس مهدی بازرگان و داماد حسینی طباطبایی است. حسینی طباطبایی فردی است که به گرایشهای وهابی در تهران شهرت دارد.
برگزاری نمازجمعه فرقهای جدید با گرایشهای وهابی از جمله اقدامات ضدامنیتی حسینی طباطبایی در تهران بود. عبدالعلی بازرگان کسی است که در اندیشههای شیعی خدشه وارد کرده و دارای گرایشهای شبه وهابی است.
او مواضع خود را پس از یک سلسله بحث در اوایل دهه 70 به صراحت اعلام کرد.
او در نامهای متوهمانه به مقام معظم رهبری در ارتباط با پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال 88 ایران، مینویسد:«اینک متأسفانه میان شما و بخش عظیمی از ملت فاصلهای عمیق افتاده که در صورت لجاجت و بیاعتنایی به حقوق مردم، میرود خدای ناکرده به جنگی داخلی و برادرکشی بدل شود.»!
وی در هجمههای برنامهریزی شده دهه 70 نسبت به احکام دینی و اصول اساسی انقلاب اسلامی در کنار امثال سروش، از روش فحاشی و بدگویی بهره میبرد. به عنوان مثال وی این اعتقاد را ترویج میکرد:«نظریات شخصی متولیان مذهبی و بدعتگذاریهای آنان، منشأ گمراهی مردم است. این به خاطر پیروی رهبران دینی از هوا و هوس است.»
جنبش فحش و ناسزا حتی در برابر اتاق فکر لندن!
در میان افکار مغشوش و التقاطی لژنشینان لندنی و نقشههای نقش بر آب شده آنان که به خیال خام خودشان برای پیشبرد اهداف فتنه خط کشی میکنند، اما گاه گداری هم برخی از آنان احتمالا ناخواسته روی خط صواب حرکت کرده و اسراری را هویدا میکنند که از نظر ساختارشکنان سبز و چاقو کشهای اینترنتی سایت بالاترین، جرم محسوب میشود؛ جرمی که مجازات آن خروارها فحش و ناسزاست و البته کمی هم افشاگری!
در اواسط سال 89 اکبر گنجی با اعتراف به اینکه در انتخابات 88 تقلب نشده است، بر پیروزی احمدینژاد و جنبش نبودن فتنه سبز تأکید کرد. این اعتراف چنان غوغایی را در پایگاه فتنه به راه انداخت که ثمره آن فحش و ناسزا بود به اکبر گنجی. در این زمینه، سایت ضد انقلابی و صهیونیستی بالاترین که تا پیش از آن مروج گنجی به شمار میرفت، در مطلبی تحت عنوان «گاف بودار گنجی» نوشت:«اکبر گنجی چه بخواهد و چه نخواهد یک ژورنالیست زرد است. او حتی برای رد آیات قرآن مجبور شد آیات تورات را به نام آیات قرآن به خورد مخاطب دهد و جالب اینکه همه آنها را با ذکر سوره و آیه درج میکند.»
در اسفندماه 89 نیز عطاءالله مهاجرانی با اعترافی که به هیچ وجه انتظار آن در پایگاه فتنه نمیرفت، آماج فحش و لعن و نفرینها قرار گرفت.
وی طی سخنانی در کتابخانه کنزینگتون لندن با اشاره به تحولات منطقه خاورمیانه، دو تفاوت عمده ایران و مصر را این گونه مورد تأکید قرار داد:«اول، استقلال بینظیر ایران و عدم هرگونه وابستگی در برابر وابستگی مصر به امریکا و دوم عدم فساد اقتصادی آیتالله خامنهای در برابر فساد مبارک و خانواده اش. خود من که از آغاز انقلاب در مجلس و در دولت بودم و آیتالله خامنهای را میشناسم به عنوان منتقد ایشان اقرار میکنم که یک نقطه خاکستری حتی نه تاریک در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان نمیشود پیدا کرد.»
بعد از این اظهارنظر مهاجرانی که البته فقط در قالب اعترافات میگنجد نه یک کشف جدید، محافل فتنه یا بهتر بگوییم جنبش فحش و ناسزا، فحاشی علیه او را آغاز کردند و باز هم سایت بالاترین چاله میدان چاقوکشهای اینترنتی بود.
در میان مطالب سایت بالاترین علیه مهاجرانی، مطلب«ن.ک» کاریکاتوریست حامی موسوی از همه تندتر بود؛ به گونهای که وی صراحتا با ادبیات جنسی مهاجرانی را مورد خطاب قرار داد و با یادآوری موضوع زنان چندگانه وزیر ارشاد دولت خاتمی و عضو اتاق فکر حلقه لندن، به مهاجرانی حمله کرد.
نقش «م.ه» در رسوب لایههای دروغ
با کمی واکاوی در لابه لای نعرهها و عربدههای منافقین داخلی و خارجی ناشی از اعترافات مهاجرانی در کتابخانه کنزینگتون لندن، یک خودافشاگری بزرگ وجــود دارد کــه صـــحت دروغسازیهای حلقه لندن را بیش از پیش روشن میکند.مجید محمدی یک مهره نامدار سازمان سیا و عضو متواری حلقه کیان که دست کم دو بار و به طور علنی از خودفروشی و جاسوسی برای سازمان سیا در ازای دریافت پول و پناهندگی دفاع کرده و جاسوسی را یک شغل شرافتمندانه خوانده است، مهاجرانی را بیاعتبار و غیرقابل وثوق معرفی کرد. او که همکار رادیوفردا است در این باره نوشت:«برای عدم وثوق و بیاعتباری مهاجرانی تنها کافی است به رفتار سایت جرس که زیر نظر مهاجرانی و همسرش و برادر همسرش محسن کدیور اداره میشود مراجعه کنید؛ یک نمونه اظهرمن الشمس دروغ بافی آن، نامه ساختگی (آیتالله)صادق لاریجانی به (حضرت آیتالله)خامنهای بود که هرکس با فضای سیاسی ایران آشنایی داشته باشد به راحتی میتواند بر ساختگی بودن آن مهر تأیید بگذارد. اعلام عدم اطلاع مهاجرانی از اینکه مؤسسه دعوتکننده او، مؤسسه واشنگتن بوده نیز، موارد دیگر دروغگویی مهاجرانی است.»
سوالی که شاید برای شنوندگان و خوانندگان این افشاگری جاسوس سیا پیش بیاید این است که پشت پرده جعل نامه رئیس قضا به رهبر معظم انقلاب چه بود و چه کسی گرداننده اصلی آن بود؟
نگاهی به زمان انتشار این نامه مجعول از سوی سایت جرس ارگان رسانهای حلقه لندن، نشان میدهد که یک طرف این پروژه گامی جهت تخریب چهره قانونمدار آیتالله لاریجانی در بین افکار عمومی بوده است، زیرا ایشان کسی بود که در مقابل تلاش عدهای برای وقف غیرقانونی دانشگاه آزاد، تابع رهبر انقلاب و نظرات دو هیئت فقهی و حقوقی بود. بر این اساس رئیس دستگاه قضا در تاریخ هفتم مهرماه 89 در مقابل این اظهارنظر آیتالله هاشمی رفسنجانی که گفته بود:«کسی که وقف دانشگاه آزاد را ابطال کند در مقابل خدا ایستاده است» ایستاد و در حاشیه بیستویکمین گردهمایی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور گفت:«با کمال احترامی که برای شما (آقای هاشمی رفسنجانی)قائلم باید بگویم اظهارنظرتان در مورد اینکه کسی که وقف دانشگاه آزاد را ابطال کند در مقابل خدا ایستاده، کاملاً اشتباه است؛ ما قصد نداریم بگوییم وقف باطل است و جلوی حرف خدا بایستیم بلکه میخواهیم بگوییم وقف دانشگاه آزاد از ابتدا عملی منبطل بوده است.»
از طرف دیگر در آن دورانی که بررسی وقف دانشگاه آزاد خصوصا در مهرماه سال 89 اوج گرفت و به نتیجه قطعی رسید، واکاوی فرار«م.ه» از کشور نیز اوج گرفته بود زیرا فرار وی از کشور تحت مأموریت سازمانی با عنوان «رسیدگی به دفاتر و شعبات دانشگاه آزاد در خارج از کشور» توجیه میشد و این در حالی بود که بسیاری از متهمان اغتشاشات، به نقش محوری «م.ه» در روند آشوبهای پس از انتخابات دهم ریاستجمهوری اعتراف کرده بودند. بنابراین پرتاب یک تیر در آن میدان لازم بود تا هم آیتالله لاریجانی را هدف قرار دهد و هم مسیر فکری جامعه ایران را از واقعیات به شایعات منحرف کند.
با این وصف شاید باور این اخبار موثق و متقن راحتتر باشد که «م.ه» طی آن روزها یعنی در مهرماه 89 بارها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در مورد انتشار آن نامه جعلی با محسن کدیور و مهاجرانی به گفتوگو پرداخت و قرار شد تخریب رئیس دستگاه قضایی ایران بیش از گذشته در دستور کار عوامل فتنه در خارج از کشور باشد و همچنین شایعاتی مطرح شود تا موضوع فرار وی در حاشیه قرار گیرد؛ موضوعی که حتی اکبر گنجی نیز آن را به طور تلویحی تأیید کرد و در تاریخ 11 آبان 89 در اظهارنظری با اشاره به پشت پرده خبر «نامه رئیس قوه قضائیه به رهبری»، افشا کرد که این نامه توسط فعالان مطرح اپوزیسیون نوشته و به اسم رئیس دستگاه قضا منتشر شده است.
گنجی با تأکید بر اینکه خطر تکرار روشهای شکست خورده غیر اخلاقی را نباید دست کم گرفت، در ادامه عنوان کرد که «دروغسازی فقط محدود به نوشتن نامه جعلی برای صادق لاریجانی نبود و نیست. درباره سفر رهبر به قم هم دروغهای بسیاری بافته و ساخته شد که یکی یکی تکذیب شد؛ از لغو سفر رهبر به قم تا عدم دیدار مراجع تقلید با او.»
این دروغها یا بهتراست اگر بگوییم اراجیف جملگی در سایت جرس یعنی ابزار رسانهای لژ لندن منتشر میشد و اکنون نیز در گونههای مشابه ادامه دارد و خوراک تبلیغاتی و هجوسرایی بسیاری از رسانههای بیگانه را فراهم میآورد. دروغسازیهای این سایت اینترنتی اما چندان غریب و ناآشنا نیست. پیش از انتخابات دهم ریاستجمهوری نیز سایتی در فضای سایبر موجود بود با نام «جمهوریت».
این سایت نه فقط از برای حمایت و تبلیغ میرحسین موسوی، رقیب احمدینژاد پایهگذاری شده بود که بیشتر هدف آن کوبیدن دولت نهم و رئیس آن بود. به گونهای که بتواند رقیب را حذف کند و باند دلخواه را در داخل کشور بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند. رفتار رسانهای این سایت بسیار مشابه روش جوسازی مطبوعات زنجیرهای در دوران اصلاحات بود و حتی برخی از اعضای حلقه کیان نیز به طور مستقیم و غیرمستقیم با آن در ارتباط بودند. این سایت عضو فوق ثروتمندی هم داشت که از قضا گرداننده اصلی آن محسوب میشد؛ «م.ه»؛ ناخدایی که پس از شکست رسانهای در داخل به خارج از کشور گریخت و با سکانداری اتاق فکر فتنه در لندن، از هوای آلوده عرشه جرس به مانند جمهوریت استنشاق کرد. اینبار اما هدایت کشتی فریب دوامی کمتر از گذشته داشت و زودتر از حد تصور، غرق در تفکر و تعقل ملت ایران و مکتب اسلام شد.