سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>روایتی لحظه به لحظه از یک درگیری با اشرار مسلح؛

ناجا به ازای هر 800 کیلو مواد مخدر یک شهید می دهد


استکبار جهانی در بحث دپوی مواد مخدر به داخل خاک ایران سرمایه گذاری فراوانی کرده است و حتی اخیراً یک رسانه خارجی گزارش داد که کاهش ورود مواد مخدر از افغانستان و پاکستان به داخل خاک ایران امتیازی است که آمریکا می تواند در گفتگوهای بغداد به ایران اسلامی ارائه کند.!




هوای کویر سرد است اما چادری که روی کامیون کشیده اند، نمی گذارد سوز هوا بیازاردمان. بچه ها دوتا دوتا و گاهی چند نفره مشغول صحبت کردن با هم هستند. بعضی وقت ها هم شیطنت یکی گل می کند و یواشکی با سر اسلحه گوشه چادر را کنار می زند تا بفهمد کجاییم؟!و کامیون پس از مدتی بالا و پایین رفتن توی دشت بالاخره می ایستد و پیاده می شویم.

فرمانده بچه ها را به خط می کند و زیر نور مهتاب، به ستون یک عازم محل کمین می شویم و دیگر از صحبت ها و خنده های توی کامیون خبری نیست.

فقط صدای چلیک چلیک تفنگ ها و تیربارهاست که بگوش می رسد و گهگاه هم صدای بیسیم ها بلند می شود.

ما محور دوم کمین هستیم. در واقع مخبرها بالاخره نفهمیده اند که کاروان اشرار از کدام مسیر می آیند. و لذا بچه های محور اول هم در بخش دیگری در عمق کویر آماده عملیات شده اند.
از دور تر سیاهی دو مرد و رنگ روشن چفیه هایشان را می بینم. یکیشان از بچه های اطلاعات است و دیگری از هم از فرماندهان قرارگاه انتظامی که دو سه ساعت زودتر از ما با یک لندکروز راه افتاده بودند سمت کمین. تفنگهایشان را حمایل کرده اند و فرمانده که به آنها می رسد شروع می کنند به صحبت کردن با هم. آنها دارند در زیر نور ماه سمت و سوهایی را به فرمانده نشان می دهند. ما هنوز ایستاده ایم که معلوم می شود نقطه کمین تپه ماهورهای کنار مسیری است که در حال راه رفتن در آن هستیم.

به سمت محل استقرار تغییر مسیر می دهیم و چند تا از بچه ها هم می مانند تا جای پاها را از کف رودخانه خشک شده پاک کنند و بعد به ما بپیوندند.

هرچه که از شب می گذرد سوز تند هوا بیشتر می شود و ماه هم به قول بچه ها به ظهر شب، یعنی بالای سرمان رسیده است. از آتش و گرما هم خبری نیست و سنگرهای روباهی تنها جان پناه رزمنده ها و چریک ها از شرّ باد سرد کویر هستند.

دیده بان ها که خیلی جلوتر از ما مستقر هستند هرازگاهی با بیسیم فرمانده صحبت می کنند و البته ما هم در میان هوهوی باد، صدایشان را روی بیسیم هایمان داریم. و هنوز خبری نیست.
فرمانده قبل از استقرار، همه مان را جمع کرد و گفت: "از کمک و پشتیبانی خبری نیست. از استعداد اشرار و اینکه چند تفنگ چی هم دارند خبر موثقی نداریم. هرکس می خواهد برگردد همین الآن با ماشین برگردد" اما بچه ها صلوات فرستاده بودند و با این صلوات گفته بودند که می مانند و تا آخر هم می مانند.

خبر آمدن اشرار که می رسد سرما از یاد همه می رود و تو گویی اصلاً وجود هم نداشته است. دیده بان ها نور ماشین هایشان را دیده اند که احتمالاً سه تا هستند. خمپاره اندازها که حالا دیگر استاد قلق گیری شده اند، کمی دور تر از خط کمین مستقرّند و محل کشتارگاه را نشانه رفته اند.
فرمان سکوت رادیویی از بیسیم اعلام می شود و با خاموش شدن بیسیم ها، فقط صدای ذکر بچه هاست که به گوش می رسد.

فرمانده با عجله از کنار سنگرها می گذرد تا همه چیز را یک بار دیگر کنترل کرده باشد. سر ظهر و قبل از حرکت، کلی با رزمندها خوش و بش کرده بود. به یکی از بچه ها هم گفته بود "اگر شهید شدی فقط تا سردخانه مشایعتت می کنم. بعد فوری برمی گردم قرارگاه برای عملیات بعدی."
در واقع لحظاتی بعد، این تیرهای داغ هستند که شاید پیکی برای شهادت تعدادی از بچه های گردان عملیاتی ناجا باشند.

تیرهای داغی که البته رزمنده ها و تکاورهای ناجا جلویشان را سد کرده اند تا نکند آتش مواد مخدر و شرارت دامن امنیت شهرهایمان را بسوزاند.

فرمانده رگبار اخطار را که شلیک کرد، لندکروزهای اشرار ایستادند و تبادل آتش شروع شد. و آرپی جی زن ها هم ثانیه هایی بعد با رشادت ایستادند و دوتا از خودروها را فرستادند روی هوا.

میان صدای سوت انفجارها و بوی باروت نمی فهمیدیم چه می گذرد اما آتش بی امان تکاورها و چریک ها، لحظاتی بعد یک، دو صدای مانده شلیک اشرار را هم خاموش کردند.

گرینوف ها شروع به کار کردن می کنند و پهنه دشت را برای پاکسازی به رگبار می بندند.

از چهار ماشین اشرار دوتایشان در لحظه منفجر شدند، یک ماشین می گریزد و ماشین چهارم هم به ضرب گلوله رزمنده ها سوراخ سوراخ شده است. بوی بد مواد مخدر از ماشین های آتش گرفته متصاعد است.

فضل خدا بار دیگر شامل حال نیروی انتظامی می شود و از رزمنده ها کسی آسیب ندیده است...
صبح فردا بچه های پشتیبانی در حال جمع کردن خودروها، مواد کشف شده و جنازه های هلاک شده اشرار هستند که خبر می رسد، ماشین چهارم هم در جایی دورتر رها شده است و اشرار که احتمالاً زخمی بوده اند گریخته اند.


***
بر اساس گزارش های منتشر شده به ازای هر 800 کیلوگرم مواد مخدری که در کشور کشف می شود، یک رزمنده ناجا به شهادت می رسد. این در حالی است که استکبار جهانی نیز در بحث دپوی مواد مخدر به داخل خاک ایران سرمایه گذاری فراوانی کرده است و حتی اخیراً یک رسانه خارجی گزارش داد که کاهش ورود مواد مخدر از افغانستان و پاکستان به داخل خاک ایران امتیازی است که آمریکا می تواند در گفتگوهای بغداد به ایران اسلامی ارائه کند.!

و در این جنگ نفسگیر، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تاکنون بیش از 5 هزار شهید و 15 هزار جانباز سرافراز را تقدیم راه مبارزه با شرارت و مواد مخدر نموده است. چه اینکه ناجا قصد دارد به امر فرماندهی معظم کل قوا که فرمودند: "امروز اگر مسئولین نظام جمهوری اسلامی با مواد مخدر به سختی مبارزه می کنند، این یک جهاد بزرگ، یک حرکت بسیار عمیق در راه پیشرفت ملت ایران است"، نیز عملی ولایتمدارانه داشته باشد.

آنچه که خواندید روایتی مستند از یکی از صدها عملیات قرارگاه های رزمی ناجا در جنوبشرق کشور در نیمه ابتدای دهه 80 بود که طی آن مقادیر فراوانی مواد مخدر کشف شد و ضربه مهلکی به یک کاروان سنتی اشرار مسلح وارد آمد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد