سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>به بهانه قطع رابطه سیاسی ایران وآمریکا

ایران 31سال پس از آزادی از سلطه استکبار  

 

 

ایرانی که با یک انقلاب عظیم از حداقل امکانات برخوردار بود و با جنگی 8 ساله بسیاری از سرمایه‌های خود را از دست داد پس از 20 سال نه تنها توانست عقب‌ماندگی‌ها و خرابی‌های جنگ را جبران کند، بلکه اکنون در بسیاری از سطوح حرف اول را در خاورمیانه و حتی جهان می‌زند. در صورتی که کشورهای هم‌پیمان امریکا با تمام امکاناتی که داشته‌اند، نتوانسته‌اند به موقعیت ایران برسند و اکنون شاهد وضعیت نابسامان آنها و اعتراضات مردمی علیه شان هستیم.

این روزها سالروز قطع رابطه سیاسی ایران و امریکا در سال 59 است که به صورت یکسویه از طرف کارتر ریاست جمهور وقت امریکا امضا شد؛ قطع رابطه‌ای که مورد استقبال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی قرار گرفت.

هر چند طی یک‌سال و سه ماهی که از آغاز انقلاب اسلامی می‌گذشت، سطح روابط میان ایران و امریکا به پایین‌‌ترین حد خود از سال 32 تا آن زمان رسیده بود و با آنکه پس از پیروزی انقلاب بسیاری از امریکاییان مستقر در ایران خاک کشورمان را ترک کرده بودند اما کماکان سفارت این کشور در ایران به عنوان آخرین پایگاه و امید غرب فعال بود و با نگاه مثبتی که دولت موقت به امریکا داشت، حاشیه امنی برای فعالیت آنان ایجاد شده بود.

فعالیت‌های مشکوک سفارت امریکا دانشجویان پیرو خط امام را تحریک کرد تا این محل را تسخیر کنند و کارمندان آن را به اسارت بگیرند. این اقدام دانشجویان با تأیید امام همراه بود و ایشان لفظ «انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب نخست» را برای آن به‌کار بردند. با اسناد محرمانه‌ای که از این مکان کشف شد، سفارت امریکا در ادبیات عامه مردم به لانه جاسوسی شهره یافت و دور جدیدی از مواجهه ایران و امریکا آغاز شد.

بزرگ‌ترین چالش دولت امریکا

مسئله گروگانگیری نیروهای امریکایی در ایران به بزرگ‌ترین مسئله این کشور طی چند ماه تبدیل شد و دولت ایالات متحده راه‌های متعددی را برای وادارکردن ایران به بازگرداندن اسرا امتحان کرد. در نهایت فشار افکار عمومی باعث شد کارتر طی یک اقدام که برای تهدید ایران صورت گرفت در تاریخ 19 فروردین 59 قطع رابطه سیاسی و بازرگانی با ایران را امضا نمود و در ادبیاتی تهدیدآمیز گفت:«اگر گروگان‌ها آزاد نشوند، تصمیمات شدید‌تری علیه ایران اتخاذ خواهد شد و امریکا و هم‌پیمانانش اقدامات مقتضی را به عمل خواهند آورد.»

در طرف مقابل رهبرفقید انقلاب با استقبال از این قطع رابطه فرمودند:«اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به‌پا‌خاسته برای رهایی خود از چنگال چپاولگران بین‌المللی با یک چپاولگر عالم‌خوار همیشه به ضرر ملت مظلوم و به‌ نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می‌گیریم چون‌که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید دولت امریکا از ایران است.»

اقدامی که 31 سال ‌ استمرار دارد

از آن تاریخ تاکنون 31 سال می‌گذرد و طی این سال‌ها این قطع رابطه کماکان استمرار داشته است. با آنکه برخی افراد سست عنصر یا فاقد دوراندیشی سیاسی طی این سال‌ها در خفا یا عیان سعی کردند این ارتباط را عادی سازند اما هر بار با واکنش امام و بعد از ایشان رهبر فرزانه انقلاب و امت حزب‌الله ناکام مانده‌اند. مقام معظم رهبری در واکنش به برخی سخنان درباره لزوم رابطه با امریکا، ارتباط مذکور را اینگونه توصیف می‌کنند که:«در منطق آنها مذاکره معنا و مفهوم حقیقی ندارد و فقط ابزاری برای تحمیل خواسته‌های خود بر طرف مقابل به شمار می‌آید.»

برخلاف مسئولان ایرانی و در رأس آنها رهبر انقلاب که با شرایط فعلی و بدون اینکه تغییر خاصی در سیاست‌های خصمانه امریکا علیه ایران صورت گیرد، هرگونه مذاکره را منتفی می‌دانند مسئولان امریکایی هر از چند گاهی با ادبیاتی مکارانه از لزوم این ارتباط سخن می‌گویند اما درعین حال و در همان زمانی که دم از رابطه می‌زنند اقدامات خصمانه‌شان علیه مردم ایران ادامه داشته است.

گاه مشاهده می‌شود که برخی افراد مغرض عنوان می‌کنند یکی از علل عقب‌ماندگی‌ها در کشورمان نداشتن رابطه با امریکا است و در صورت برطرف‌شدن این مانع، ایران پله‌های ترقی و پیشرفت را جهشی طی خواهد کرد. برای پاسخ به این سؤال باید از چند بعد این مسئله را بررسی کرد.

امریکا از ارتباط با ایران به‌دنبال چیست؟

یکی از سؤالاتی که همیشه مطرح است اینکه امریکا از این ارتباط به دنبال چیست و چرا با آنکه بارها از سوی مسئولان امریکایی ایران اسلامی بزرگ‌ترین دشمن و چالش سیاست خارجی ایالات متحده شمرده شده اما باز هم دم از ارتباط با ایران می‌زنند؟ واقعیت این است که دولتمردان امریکا در سیاست‌های خود تنها موردی را که لحاظ می‌کنند، منافع خود و صهیونیست‌هاست و تمامی امور را با این موضوع می‌سنجند. شاهد این قضیه در این روزگار افرادی همانند مبارک، بن علی و حتی قذافی به عنوان بزرگ‌ترین خدمتکاران به اهداف منطقه‌ای امریکا در ده‌ها سال است. امریکایی‌ها وقتی دیدند که این افراد دیگر جایی در کشور خود ندارند با 180 درجه چرخش علیه آنان موضع گرفتند و طرف منتقدان آنان را گرفتند. بنابراین اگر از ارتباط با ایران سخن می‌گویند تنها منافع پیدا و پنهان خود در ایران و منطقه را لحاظ می‌کنند، نه منافه ملت ایران را.

‌ مقایسه موقعیت ایران و هم‌پیمانان امریکا

حال که 31 سال از این قطع رابطه می‌گذرد بد نیست مقایسه‌ای میان جایگاه و موقعیت ایران با کشورهای هم‌پیمان امریکا در منطقه بیندازیم. ایرانی که با یک انقلاب عظیم از حداقل امکانات برخوردار بود و با جنگی 8 ساله بسیاری از سرمایه‌های خود را از دست داد پس از 20 سال نه تنها توانست عقب‌ماندگی‌ها و خرابی‌های جنگ را جبران کند، بلکه اکنون در بسیاری از سطوح حرف اول را در خاورمیانه و حتی جهان می‌زند. یکی از این پیشرفت‌ها انرژی هسته‌ای است که ایران اسلامی توانست با بومی‌سازی این انرژی در کشور خود اولین ملتی باشد که خارج از نفوذ و خواست دولت امریکا از این انرژی بهره بگیرد و خود را در رده هشت کشور دارای دانش هسته‌ای بومی قرار دهد. در صورتی که کشورهای هم‌پیمان امریکا با تمام امکاناتی که داشته‌اند، نتوانسته‌اند به موقعیت ایران برسند و اکنون شاهد وضعیت نابسامان آنها و اعتراضات مردمی علیه شان هستیم.

از نقش ژاندارمی امریکا تا الگودهی به مخالفان
اگر روزی ایران را ژاندارم امریکا در منطقه محسوب می‌کردند و دولت ایران پادویی امریکا و اسرائیل را به عهده داشت اکنون تنها گفتمانی که مقابل گفتمان لیبرال دموکراسی امریکایی مقابله می‌کند، جمهوری اسلامی است و همین گفتمان است که به سرعت در حال نفوذ در کشورهای مسلمان و غیرمسلمان است و این ملت‌ها با مشاهده جایگاه و موقعیت ایران سعی دارند نمونه این جمهوری را در کشور خود برقرار کنند. امروز ایران اسلامی با نفوذ گفتمان خود الگویی روشن از ایستادگی و تکیه بر توان خود در برابر چشمان جهانیان است و دلیل اصلی کینه توزی غرب به رهبری امریکا نیز همین موضوع است چراکه می‌دانند اگر کشورهای دیگر بتوانند راهی که ایران رفته را دنبال کنند آن روز دیگر کلمه‌ای به نام «ابرقدرت امریکا» در ادبیات سیاسی وجود نخواهد داشت.

 

حبیب ترکاشوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد