سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>ناگفته های محرمانه از پشت صحنه فتنه 88/فسمت اول

ما بایدبه هر قیمتی آقای خامنه ای را از تخت به زیر بکشیم؟ 

 

  

جلسات دفتر مهدیهاشمی نیز دو سال بود که پنجشنبهها در منزل وی برگزار میشد و عنوان جلسات صبحانه است. در این جلسات نفراتی مثل مهدیهاشمی، امین زاده، مرعشی، بهزاد نبوی، موسوی لاری، عطریانفر، تاجزاده و بعضی اوقات محمد خاتمی حضور داشتند. آنها صبحانه میخورند و تا ظهر راههای برگشت به نظام را بررسی میکنند

نقش احزاب اصلاح طلب و وابستگان به این احزاب در وقایع پس از انتخابات نقش غیرقابل انکاری است. این نقش با دستگیری چندین فعال سیاسی اصلاح طلب که نقش عمده ای در طراحی و برنامهریزی برای ایجاد توهم تقلب در انتخابات گذشته داشتند، افشا شد و این روند افشاسازی همچنان ادامه دارد. این گزارش که برای نخستین بار منتشر میشود پشت پرده تلاشهای این احزاب را برای ایجاد ناآرامی در کشور برملا میکند.
اداره کشور توسط 7 حزب اصلاح طلب
هفت حزب برتر از 26 حزب اصلاح طلبان در زمان خاتمی که مشارکت و مجاهدین و کارگزاران جزو این احزاب بودند با برگزاری جلسات هفتگی دولت اصلاحات را اداره میکردند. آن چیزی که در حوزه سیاست دیپلماتیک و دین و سیاست و فرهنگ در آن ایام در کشور اتفاق میافتاد، محصول طراحی گروه جی 7 اصلاح طلبان بود. خاتمی در آن زمان گفت که هر 9 روز یک مشکل امنیتی برای دولت درست شده است که این مشکلات از درون همین گروه بود. در جلسات جی 7 برای انتخابات شوراها برنامه ریزی شد تا این نهاد را پلهای برای کسب کرسی های مجلس و نهایتاً ریاستجمهوری کنند اما بهرغم همه تلاشها دچار شکست اساسی شدند. پس از این شکست این گروه تلاش کرد که در انتخابات مجلس پیروز شود. لیستی هم که در سراسر کشور ارائه کردند با نام یاران خاتمی بود تا از نام وی استفاده کافی را ببرند. نکته جالب این است که در آن ایام اتفاقی افتاد که بی ربط به اصلاحطلبان نبود.
انحلال جی 7 و تعیین پدر معنوی به رغم تمامی تلاشهای اصلاح طلبان، آنها باز هم شکست خوردند و اقلیت کمی را راهی مجلس هشتم کردند. این شکست باعث دعوا بین آنها شد و عاقبت این دعواها به اینجا رسید که این اتاق جی 7 توان اداره جبهه اصلاحات را ندارد و باید یک فکر اساسی بکنیم. در جلسات بسیار زیاد به این نتیجه رسیدند که اصلاحات نیاز به پدر معنوی دارد و ادامه این جلسات آنها را به موسوی خوئینیها رساند که گزینه خوبی برای مقام پدر معنوی اصلاحات بود. بنابراین جلسات اصلاح طلبان از جی 7 به مجمع روحانیون مبارز منتقل شد و اینجا مرکزی برای راهبردسازی و تولید فکر اصلاحات شد تا باقی اصلاحطلبان زیر نظر موسوی خوئینیها برای کسب موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری تلاش کنند.
آن موقع عدهای  از اصولگرایان خوشحال شدند که اتاق فکر جریان اصلاحات از دست گروههای تندی نظیر مشارکت و مجاهدین که ساختار شکن هستند خارج شده است اما نمیدانستند که این اتاق به دست چه شخصیتی افتاده است. آن زمان که این موضوع اتفاق افتاد نهادهای امنیتی یکسری هشدار به مسئولان کشوری در خصوص درگیر شدن کشور به موضوعات امنیتی دادند که این کار از شناخت این نیروها از عقبه موسوی خوئینیها نشأت میگرفت.
خوئینی ها به دنبال سند سازی برای شهید بهشتی
یکی از مسئولینی که وظیفه جمع آوری اسناد لانهجاسوسی را داشت و همچنین بریدههای این اسناد را در کنار هم میچید، روایت میکند که یک روز آقای موسوی خوئینیها پیش من آمد و گفت: آیا سندی از ارتباط آیتالله بهشتی با امریکا وجود دارد؟
نقش آقای موسوی خوئینیها در این قضیه بسیار عجیب است. از برخی بزرگان نقل شده که موسوی خوئینیها قبل از انقلاب افکار چپگرایانه داشت و منبرهای ایشان گروه فرقان را پرورش میداد و پای منبر ایشان کسانی نظیر اکبر گودرزی رئیس گروه فرقان و محمد کشانی عامل ترور شهید مفتح مینشستند. در آن روزها مطرح بود که اگر انقلاب پیروز شوند، اکبر گودرزی و محمد کشانی، بهشتی، مفتح، مطهری و باهنر را خواهند کشت. چون بعضیها این بزرگواران را در کلاسهای خود یصدون عن سبیل الله معرفی میکردند.  این تنها یک موضوع است اما حال این افراد چه اسنادی را از لانه جاسوسی بیرون بردند بحث جداگانهای است و هنوز هم ایشان از پاسخ دادن فرار میکند.
نقش موسوی خوئینی ها در غائله 18 تیردر 18 تیر 78 نقش موسوی خوئینیها بسیار مشهود است. از روزنامه سلام متعلق به ایشان یک حادثه امنیتی در کشور روی داد که همان روز نوعی براندازی را در دولت آقای خاتمی و با پشتوانه دستگاههای رسمی کشور طراحی کردند. خیلی معتقدند تیر 78 محصول طراحی تاج زاده بوده است. جالب اینجاست وقتی که روز 18 تیر جمعیت به سمت بیت مقام معظم رهبری رفتند و مسئولان امنیتی گفتند که خیابان جمهوری خط قرمز ماست  خود تاجزاده سوار بر موتور میآید جمعیت را به جای دیگر هدایت میکند تا طراحی اینها در یک شرایط سخت در نطفه خفه نشود. این محصول فکر تاجزاده است.
در اتفاقات اخیر هم نقش موسوی خوئینیها بسیار جالب است. ایشان در جلسات مجمع روحانیون میگفت که بازگشت به قدرت فرض اول ماست و ما قوه اجرایی کشور را باید سکویی بکنیم برای به زیر کشیدن حاکمیت و باید برای اولین و آخرین بار تکلیف خود را با نظام مشخص کنیم.
ایشان در جلسات راهبردی میگوید: تجربیات ما و اصلاح طلبان زیاد شده است و ما باید بیاییم و به هر قیمتی شده است آقای خامنهای را از تخت به زیر بکشیم تا بفهمد که مملکت به این شکل نیست که هرجوری بخواهد آن را به هر سمتی بکشد. خاتمی و یارانش بالاخره کلی تجربه کسب کرده اند.
بهزاد نبوی میگوید: سعی کنید که آقای احمدینژاد را کاندیدای رهبری معرفی کنید تا اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده باشد. ما یک بار در خرداد 76 این کار را انجام دادیم و این ضربه سنگینی بود و به سختی از جا بلند شدند. بنابراین امروز باید ضربه نهایی را بزنیم. همین آقا ادامه میدهد که از لجبازیهاشمی و احمدینژاد باید نهایت استفاده را ببریم و از بحث شورای فقاهتهاشمی حمایت کنیم و رهبری را منزوی کنیم.
  2 سال جلسه برای سرنگونی نظام
جلسات دیگری هم به نام جلسات دوشنبه برگزار میشود که دو سال به طول انجامید. در این جلسات افرادی مثل ابطحی، لاری، امین زاده، محمد صدر، تاجزاده، شریعتیدهاقانی، میردامادی، رضا خاتمی، عرب سرخی، نعیمی پور، خانیکی و باقری حضور داشتند.
اینها افراد تأثیرگذار جریان اصلاحات بودند. اینها دو سال برای بازگشت به قدرت در انتخابات ریاست جمهوری جلسه میگذارند. در این جلسات در خصوص تخریب نظام، رهبری، شورای نگهبان،  نیروهای مسلح، صدا وسیما طراحی میشود تا از این طریق زمینه را فراهم و بتوانند حرکتهای خیابانی را اجرا کنند. این حرکات محصول یک شب یا دو شب نیست.
جلسات بنیاد باران هم 4سال برگزار میشود. خاتمی وقتی که از ریاست جمهوری کنار رفت این بنیاد را تأسیس کرد و 1200 نفر از اساتید دانشگاه، وزرا، معاون وزیر و استاندارها و نخبههای اصلاحات را جمع کرد و آنها در کمیتههای مختلف کار مطالعاتی انجام میدادند و محصول این کار در اختیار خاتمی قرار میگرفت تا خاتمی برای بازگشت به قدرت فعال بماند.
 تمامی تلاش خاتمی در طول 4 سال بر دو محور بود. اول به کشورهای اروپایی و آمریکایی ثابت کند که رئیسجمهور قدرتمند آینده ایران خاتمی است و از طرف دیگر در داخل آمادگی خود را حفظ کند و از این کمیتههای بهره ببرد.
جلسات دفتر مهدیهاشمی نیز دو سال بود که پنجشنبهها در منزل وی برگزار میشد و عنوان جلسات صبحانه است. در این جلسات نفراتی مثل مهدیهاشمی، امین زاده، مرعشی، بهزاد نبوی، موسوی لاری، عطریانفر، تاجزاده و بعضی اوقات محمد خاتمی حضور داشتند. آنها صبحانه میخورند و تا ظهر راههای برگشت به نظام را بررسی میکنند. خب معلوم است که دو سال دور هم بنشینند ثمره کار چه میشود. این جلسات مهدیهاشمی در فتنه اخیر بسیار موثر بوده است و حرکات کف خیابانی که کشور را دچار یک موضوع امنیتی پیچیده کرد، در این جلسات طراحی شد.   متهمی از سرکردههای اراذل و اوباش تهران اعتراف میکند که از دو ماه قبل از انتخابات، یک آقازاده تمامی آنها را جمع کرده است تا بتواند در موقع لازم از آنها استفاده کند. متهمی در اختیار نیروهای امنیتی قرار دارد که شبی 800 هزار تومان از او میگرفته تا شرق تهران، نارمک و تهرانپارس را به آتش بکشد و نا امن جلوه دهد. در غرب تهران هم همین طور است. متهمی دستگیر شده است که شبی یک میلیون تومان برای به آتش کشیدن منطقه غرب پول دریافت میکرده است.
متهم دیگری هم که کارش جمع کردن سیاهی لشکر برای فیلمها بوده، شبی دو میلیون تومان میگرفته که سیاهی لشکر بیاورد و بانک و اتوبوس آتش بزنند و اموال عمومی را تخریب کنند و سپس به نیروهای انتظامی حمله و پایگاههای بسیج را تخریب و نهایتاً  به مقام معظم رهبری توهین کنند. این سرکردههای اراذل و اوباش نزدیک به 200 میلیون تومان پول گرفتهاند و جالب است که اینها میگویند زمانی که برای گرفتن پولمیرفتند، او پولها را روی میز خودش دستهای آماده گذاشته بود و هرکسی که میآمد به او مبالغی پرداخت میکرد.
جلسات   میرحسین برای جزوه زیست مسلمانی
جلسات میرحسین موسوی نیزسالهاست که به صورت منظم برگزار میشد و ایشان حلقه های مطالعاتی داشتند که شامل بهزادیان نژاد، فرزندان شهید بهشتی و فاتح میشود. محصول مطالعات ایشان جزوه زیست مسلمانی شده است که راهبرد میرحسین را برای اداره یک کشور در همه حوزه ها منتشر کرده است. با بررسی این جزوه قطعاً خواهید فهمید که این الگوی میرحسین در مخالفت کامل با حاکمیت دینی است. ایشان معتقد است که حکومت دینی اشتباه است و ما باید حکومت دینداران داشته باشیم که این دقیقاً فکر جریان چپ و فکر ملی - مذهبیها است.  میرحسین از یک سال قبل از انتخابات این جزوه را ارائه داده است و به دنبال تریبونی برای ارائه این رویکرد بوده است. اما چه تریبونی بهتر از انتخابات ریاست جمهوری. این موضوعی بود که همه از آن غافل بودند.
نگرانی خاتمی از تعدد کاندیداها
خاتمی پیش از انتخابات به موسوی خوئینی ها میگوید که با وجود کروبی و موسوی و این تعدد کاندیداهای اصلاح طلب قطعاً من شکست خواهم خورد که در این هنگام موسوی خوئینی ها میگوید که نگران نباش، ما این میرحسین موسوی را هربار میآوریم و از اسم او استفاده میکنیم و در نهایت مثل یک دستمال او را کنار میاندازیم. بهزاد نبوی هم در این خصوص میگوید: به این کروبی دو یا سه وزارتخانه میدهیم و کنار میرود. میرحسین را هم که خودمان خواسته ایم که بیاید و پس از آن کنارش میگذاریم. کروبی هم دوران مدیریتش در بنیاد شهید را بررسی میکنیم و یکی از پروندههای فسادش را افشا میکنیم تا کنار برود. نکته جالب این است که همین بهزاد نبوی میگوید که ما عکس بی حجاب زن موسوی را افشا میکنیم تا او هم کنار برود. موضوعی که نهایتاً  به نام اصولگرایان تمام شد. این نشان میدهد که تفکر آقایان مبتنی بر نگاه لیبرال دموکراسی است که برای بازگشت به قدرت از هر شیوه غیراخلاقی استفاده میکنند.
اما نیروهای امنیتی نیز قبل از انتخابات این موضوعات را هم به کروبی و هم به موسوی اطلاع دادند و جلسهای در این خصوص با آنها برگزار کردند. جالب این است که در جلسات اصلاح طلبان میرحسین موسوی قصدی برای شرکت در انتخابات نداشت اما در جلسات سوم و چهارم زمانی که وی متوجه میشود که خاتمی به شدت متزلزل است تصمیم خود را برای حضور اعلام میکند. میرحسین از این متزلزل بودن بهره لازم را میبرد و با چند استدلال برای ماندن جدی میشود. یک استدلال وی این است که اگر خاتمی بیاید اصولگرایان متحد میشوند و وی قطعاً شکست خواهد خورد ولی اگر من بیایم بین اصولگرایان شکاف میافتد و من از سبد رأی آنها استفاده خواهم کرد. از سوی دیگر میگوید اگر من بیایم کلیه اصلاح طلبان باید پشت من اجماع کنند و چارهای جز این نخواهند داشت.
از طرف دیگر خاتمی نیز تمایلی به ماندن نداشت. خاتمی میگوید که من مشکل خودم را با اصولگرایان و رهبری حل خواهم کرد اما مشکل بزرگ من اصلاحطلبان هستند که هرکدامشان یک ساز میزنند. یکی میگوید از قرآن عبور کن و یکی دیگر میگوید از رهبری بگذر و در مقابلش بایست اما من جرأت این کارها را ندارم. بنابراین جریان اصلاحات وقتی تردید خاتمی را میبینید شروع به تهدید وی میکنند و میگویند تو آبروی خود را از ما داری و حمایت ما باعث شد که در سطح جهان معروف شوی اگر نیایی ما حمایت خودمان را از پشت تو بر میداریم.
در جلسهای موسوی خوئینیها میگوید ما باید خاتمی را گوشه رینگ ببریم و آنقدر او را بزنیم تا هزینه گفتن نه برای نیامدن بسیار سنگین تر از آمدن باشد و همین کار را کردند. خاتمی هم گفت که این عملیات روانی که شما روی من انجام دادید را بروید و روی اصولگرایان انجام دهید. من مطمئنم بیایم چه پیروز شوم و چه ببازم قطعاً نابود خواهم شد. هاشمی به خاتمی پیام میدهد که شما اگر بیاید رأی شما 10 میلیون از احمدینژاد جلوتر هست. در هر صورت وقتی میرحسین آمد این فرصت برای خاتمی پیش آمد که از صحنه کنار برود.
نرم افزار یک آقازاده برای انتخابات
مهدی هاشمی نرم افزاری وارد کشور کرده بود که به گفته وی آن را در انتخابات مجلس خبرگان آزمایش کرده و موفقیت آمیز نیز بوده است. این نرم افزار، برای انتخابات ریاست جمهوری به یک مرکز پیامکی متصل میشد که ماهواره های مستقل آن در قشم و کیش قرار داشت و به مرکز پیامک ایران ارتباطی نداشت. بنابراین به ناظران خودشان در سر صندوقها یک خط موبایل و یک سیم کارت اختصاص داده شده بود که با کد مخصوص اطلاعات صندوقها را به اتاق جنگ این آقازاده منتقل کنند. اینها ساعت به ساعت انتخابات سراسر کشور را رصد میکردند. چرا که آنها معتقد بودند نباید بگذاریم که انتخابات به پایان برسد و بعد ما به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم و شکایت کنیم که مشکل وجود داشته است. ما از طریق این سیستم پیامک ساعت به ساعت شکایت روی میز مسؤولان کشور میگذاریم. جالب اینجاست که با رسانه های خود نیز هماهنگ بودند و آنها را سازماندهی کرده بودند تا اطلاعات را منظم در اختیارشان  قرار دهند و عملیات روانی قوی انجام دهند. آنها حتی تصمیم داشتند که از این طریق در صندوقهایی که نتایج را واگذار کردهاند، نیرو اعزام کنند و به طریق مختلف باعث ابطال آن صندوق شوند.
اینها 3 تا اتاق جنگ داشتند و دلیلش این بود که اگر هرکدام از این اتاقها شناسایی شد، بتوانند یک اتاق دیگر را جایگزین کنند اما به لطف خدا هر سه اتاق را شناسایی کردند و اجازه ندادند که در روند انتخابات اخلال ایجاد شود. بنابراین اگر نیروهای امنیتی این موضوع را کنترل نمیکردند، قطعاً آقایان انتخابات را در همان دقایق اول زمینگیر میکردند چراکه خودشان به این نتیجه رسیده بودند که قطعاً در انتخابات شکست خوردهاند. بنابراین باید دلیل این شکست را به گردن نظام میانداختند تا ناتوانی خود را پنهان کنند.
میرحسین مستقل وارد میشود
 میرحسین موسوی مستقل وارد انتخابات شد اما بعد از دوهفته احزاب اصلاح طلب خود را جمع و جور کردند و گفتند: «اگر ما بتوانیم از طریق وی به بخشی از نظام آویزان شویم، خودش کلی است. ما فرصتی برای دست و پا کردن یک کاندیدای دیگر نداریم.»
 بنابراین تصمیم گرفتند که از وی حمایت کنند و به ستادهای وی نفوذ کنند. روز چهارم عید جلسه پنهانی با حضور اعضای سازمان مجاهدین و میرحسین برگزار شد که میرحسین گفت که نباید صدای این جلسه را در بیاورید و توقع نداشته باشید که من با شما عکس دو نفره بگیرم اما مطمئن باشید که 90 درصد از افکار من به شما نزدیک است. چند روز بعد با مشارکت و ملی - مذهبی ها جلسه گذاشتند که گزارش آن در رسانه ها افشا شد.
چند روز بعد جبهه اصلاحات آقای صفدر حسینی را به ستاد موسوی معرفی کرد و موسوی دست بهزادیان نژاد را در دست او گذاشت و ستاد اصلاحطلبان و ستاد موسوی در اکثر استانها یکی شد به جز چند استان که یکی از آنها تهران بود و در رأس تمامی این ستادها یک فرد مشارکتی قرار گرفت.
یکی از اصلاح طلبان به صراحت گفت که این صحبتهایی که میرحسین میکند همان صحبتهای احمدینژاد است و تنها فرقش این است که ایشان عاقل است. بنابراین به وی گفتند که باید این ادبیات خود را عوض و مثل اصلاح طلبان صحبت کنی.  بعد از این اصلاحطلبان در برج میلاد یک جشن برگزار کردند و از اعضای ستاد میرحسین موسوی و خود وی دعوت کردند تا در این جشن به وی بفهمانند که چگونه باید کار کرد. این جشن برگزار شد و همه وقایعی که در طول 8 سال دولت خاتمی روی داد در دو ساعت این جشن خلاصه شد. کارناوالها و سیاه نمایی علیه نظام انجام دادند.
میرحسین در حین مراسم به بهزادیان نژاد گفت یاد بگیر. اینجوری برای من باید جلسه بگذاری. . . بعد از این کار به جایی رسید که مشارکتی ها برای وی سخنرانی مینوشتند و او ایراد میکرد.
در عین حال بعضی اعضای  مجمع روحانیون در مخالفت با میرحسین گفتند که آقای میرحسین ما را به مقصد نمی رساند و اهداف ما را مثل رابطه با آمریکا برآورده نمیکند. او یک اصولگرا است و یک هندوانه در بسته است که نمیتوان به وی اعتماد کرد.
نمایی برای توطئه نافرجام اصلاح طلبان
در نمای توطئه نافرجام اصلاح طلبان یکسری اهداف و استراتژی داشتند که به اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیم شد. در اهداف بلندمدت تغییر قانون اساسی که در ذیل آن صدا و سیما، شورای نگهبان، نیروهای مسلح، محدود کردن رهبری، جدا کردن دین و مذهب از سیاست موضوعاتی است که در جلسات مختلف روی اینها کار میکنند. حصر رهبری و ولایت فقیه جزو اهداف اصلی اینهاست. احمدینژاد بهانه اصلی اینها برای انتخابات است. تحلیل دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس این بود که نظام جمهوری اسلامی در ضعیف ترین دوران خود در طول 30 سال گذشته قرار گرفته و امروز باید ضربه نهایی را به آنها وارد کنیم. این حرف در جلسات اصلاح طلبان نیز مطرح میشود.
کار را به جایی رساندند که در فتنه اخیر هدف اصلی مقام معظم رهبری قرار گرفت و هر شب علیه ایشان شعار نویسی میکردند. تیر کینه اینها مستقیم به سمت ولایت فقیه بود. البته زمانی اینها با مصداق رهبری مشکل داشتند و میگفتند باید موسوی خوئینیها رهبر شود اما بعد از مدتی دیگر با مصداق مشکل نداشتند بلکه با اصل ولایت فقیه به تقابل پرداختند.
طرح اصلاح طلبان این بود که ما باید احمدی نژاد را کاندیدای بیت رهبری معرفی کنیم و میرحسین را به عنوان کاندیدای بیت امام و از این طریق بیت امام و رهبری را در مقابل هم قرار دهیم تا اگر احمدینژاد شکست خورد، بیت رهبری در مقابل بیت امام شکست خورده باشد. از این طریق ما هم ریاست جمهوری را به دست آوردیم و هم ردای رهبری به بیت امام بازگشته است.
ولایت فقیه؛ دشمن بزرگ اصلاح طلبان
در دستگاههای اطلاعاتی بیگانه به این نتیجه رسیده اند که تا وقتی ولایت فقیه است، نمیتوان برنامه ای برای ایران پیاده کرد.
آقای فوکویاما میگوید: شیعه دو بال دارد یکی بال شهادت و عاشورا و یک بال هم انتظار برای حضور مهدی موعود. محور سومی که این دو بال بر روی آن استوار است، ولایت فقیه است و اگر میخواهیم به هدف نهایی خودمان برسیم باید این محور را تضعیف کنیم. او میگوید باید شهادتطلبی در ایران را به میل دنیا طلبی تبدیل کنیم. دین آنها باید به سمت سکولاریسم برود. بنابر این حذف رهبری باید جزو برنامه اصلی قرار بگیرد.
حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و حذف احمدی نژاد به هر قیمتی نیز جزو برنامه های کوتاه مدت اصلاح طلبان بود. موسوی خوئینی ها در این خصوص میگوید: اگر شمر هم بیاید بهتر از احمدی نژاد است.
موسوی خوئینی ها ادامه میدهد: ملاک برای ما رأی آوری کاندیداست. بازگشت به قدرت تحت هر شرایطی بدون کمک رهبری و با عبور از سیستم های دینی یکی دیگر از برنامه های اصلاح طلبان است و اینکه میگویند از ایشان اجازه نگیرید همین موضوع را به اثبات میرساند چراکه آنها پس از به  قدرت رسیدن با رهبری کار دارند.
تشکیل ستاد انتخاباتی ایران در امریکا
تمامی این موضوعات در آستانه انتخابات شکل گرفته بود و نکته مهم اینجاست که این بی سابقه است که در یک انتخابات ایران در امریکا هم ستاد انتخاباتی داشته باشیم و آنها ثانیه به ثانیه وقایع ایران را رصد و هدایت میکردند. دراین کشور کمیته تشکیل شد و از اصلاحطلبان حمایت میشد و وقایع پس از انتخابات را مورد حمایت قرار میدهند. همین موضوع باعث شد که این فتنه بسیار پیچیده شود.
اصلاح طلبان به دنبال حذف رهبری
طرح محدود و پاسخگو کردن رهبری و فعال کردن مجلس خبرگان برای نظارت و حذف رهبری، شورایی و مدت دار کردن رهبری نیز از برنامههای اصلاح طلبان پس از انتخاب شدن بود.میگفتند رهبری را دو دوره پنجساله کنیم تا همه چیز تمام شود. چه معنی دارد که بگوییم تا ظهور امام زمان ادامه پیدا کند.
همین آقایان در جلسات خود در مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتند که باید بسیج را از مساجد بیرون کنیم و داشتند یک مصوبه را میگذراندند که بسیج از مساجد به یک ساختمان بروند چون ماهیت آنها نظامی است.
تعیین مرجع رسیدگی به شکایت از رهبری، به وجود آوردن عفو رهبری توسط مراجع قضائی هم از برنامههای اصلاح طلبان بود. اینها در حالی تنظیم طرحی برای ارائه به قوه قضائیه بودند که علیه مقام معظم رهبری دادخواهی کنند و با کمک این نهاد به رهبری حمله کنند. در جلسات میگفتند که ما باید ابهت ولایت فقیه را بشکنیم. بنابراین قابل مشاهده است که در نظام جمهوری اسلامی ایران دشمن به این نتیجه رسیده است چیزی که 30 سال است نظام را سرپا نگه داشته است همین ولایت فقیه است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد