سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>یک جنگ نرم برای هویت زدایی از ایرانیان

سایت الف// محمد حیدری  

 

یک جنگ نرم برای هویت زدایی از ایرانیان

روز سوم اسفند 1388 آقای ضرغامی ، مدیر صدا وسیما ، نوید داد که ما در عرصه جنگ نرم بر دسیسه های بیگانگان پیروز شده ایم .

من این ادعای آقای ضرغامی را تا حدودی درست می دانم. بر این باورم با محدود شدن امواج ماهواره هایی که در راستای ضربه زدن به ایران برنامه های برانگیزاننده پخش می کردند و نیز فیلتر کردن پایگاه های اینترنتی هم سو با این فرستنده های ماهواره ای و آگاه سازی های انجام شده، تاثیر گذاری این جنگ نرم به کمترین میزان رسانده شده است ، و یا حتی آن گونه که ادعا شده است، کاملا خنثی شده است.

اما پرسش بنیادین این است که آیا جنگ نرم تنها به مسائل سیاسی محدود است و عرصه های دیگر ، بویژه پهنه های اقتصادی و فرهنگی را در بر نمی گیرد؟ و اگر در بر می گیرد، میزان موفقیت صدا وسیما ( ودیگر رسانه های وطنی ) در رویاروئی با حرکت خزنده و موریانه وار سامان دهندگان جنگ نرم علیه ملت ایران چه اندازه است ؟

می دانیم آن عاملی که ملت ایران وتمدن و فرهنگ آن را در برابر یورش های ویران گر گوناگون حفظ کرده، تمدن و فرهنگ ریشه دار ایرانی بوده است و اکنون برپا کنندگان جنگ نرم علیه ایرانیان ، همین عنصر اصلی پایداری و ماندگاری ملت ایران را هدف گرفته اند. درک این واقعیت نیازمند آن است که اهل خرد ودانش ، آگاهان به دانش ها وفن آوری های نوین در زمینه ی رسانه های جمعی و شیوه های پیچیده و ناشناخته مغز شویی ، هویت زدائی وجایگزین سازی هویت جدید در افراد و ملت ها ، کنکاشی همه جانبه و به دور از هرگونه جزم گرایی و خشک مغزی انجام دهند . این کنکاش باید به ویژه بر شبکه های تلویزیونی ماهواره ای، شبکه جهانی ( اینترنت ) و امکانات روبه گسترش تلفن همراه متمرکز باشد.

برای نمایاندن ژرفای موضوع رویدادی را باز نویسی می کنم:

در آذر ماه سال گذشته (1388) ازسوی مدیر مجله صنایع پلاستیک و به بهانه بیست و پنجمین سال انتشاراین مجله ،همایش بزرگی برای ارج گذاری به خدمات دست درکاران صنایع پلاستیک وپلیمر برپا شده بود . بارش بارانی سیل آسا موجب شد مراسم با تاخیری آزار دهنده آغاز شود. زمانی که سرانجام با رسیدن همه ی دعوت شدگان سالن مملو از جمعیتی که در میان آن ها وزیر، دانشگاهی، پژوهشگر، نویسنده وروزنامه نگاران صاحب نام وادعا نیز حضور داشتند ، بانی جلسه (مهندس ساعت نیا ) پشت میکروفون قرار گرفت و شروع مراسم را با این جملات اعلام کرد:

از این که با پذیرش دعوت ما و چشم پوشی از تماشای یک قسمت از سریال ویکتوریا در این سالن حضور یافته اید سپاسگزارم و...

مهندس ساعت نیا واژه های "چشم پوشی از تماشای یک قسمت از سریال ویکتوریا" را با چنان طنز تلخی بر زبان آورد که هر اهل دردی متوجه آن می شد . اما شگفتا که وقتی در پایان بخش نخست مراسم واعلام تنفس برای نوشیدن چای و خوردن شیرینی ، شرکت کنندگان در همایش به سالن پهلوئی رفتند ، موضوع گفت وگوی بسیاری از آن ها در مورد همین سریال تلویزیونی کلمبیائی که از شبکه ماهواره ای فارسی وان پخش می شد ، بود وزن ومرد ، هرکدام از ظن خود در باره بخش پیشین و گفتار و اطوار ویکتوریا ، جرینیمو ،انریکه، تاتینا و.....داوری می کرد و عده ای نیز در مورد رویدادهایی که در قسمتی که قرار بود در آن شب پخش شود ، گمانه زنی می کرد.

سخنان شور انگیز این گروه ( که جزو نخبگان جامعه هستند ) در مورد این نمایش پیاپی (سریال ) بسیار سخیف کلمبیائی مرا واداشت از روز بعد،کاری را که از سال هاپیش در مورد اثر گذاری امکانات نوین پیام رسانی و تاثیر گذاری آن ها بر افکار عمومی آغاز کرده بودم ، با جدیت و وسواس بیشتر پی بگیرم .

برنامه های تلویزیون های ماهواره ای را با نگاهی مو شکافانه تر به تماشا نشستم ، امکانات دسترسی به اطلاعات گمراه کننده و هویت بر باد ده از طریق شبکه جهانی (اینترنت ) را در حد مقدوراتی که در اختیار فردی چون من است بررسی کردم و با کمک چند جوان پاک نهاد و هوشمند ، امکانات کنونی تلفن همراه را برای تا ثیر گذاری بر روح وباورهای انسان ها مورد شناسائی قرار دادم .

نتیجه آن شد که آخرین تردیدها در مورد این باور که آن چه آینده ما را بیش از جنگ وهجوم نظامی تهدید می کند ، هویت زدائی از طریق ماهواره، اینترنت و دیگر امکانات مشابه است. من این باورها را برای بار نخست بار درسال های پایانی دهه 60 و سال های نخستین دهه 70 در ماهنامه های دنیای سخن و گزارش مطرح کرده بودم .

آن چه از کنکاش و پی گیری چند ماهه در موارد بالا دستگیرم شد این است که اگر نه در مجموع، دست کم در موارد زیادی ، برنامه های تلویزیون های ماهواره ای و مطالب تعداد قابل ملاحظه ای از دیدارگاه های اینترنتی با برنامه ریزی مبتنی بر روان شناسی جامعه کنونی ایران تهیه وپخش می شود .

بی ضررترین کانال های ماهواره ای و تعدادی از دیدارگاه های اینترنتی آن هایی هستند که فقط برای کاسبی و پول در آوردن دایر شده اند . اما همین ها هم با پخش برنامه های مبتذل و آگهی های اغوا کننده ، مردم ما ، وبویژه جوانان را مصرف گرا ، مقلد و مبتذل پسند می کنند .

اما آن کانال های تلویزیونی ماهواره ای و دیدارگاه های اینترنتی هدف دار، با برنامه ریزی دقیق ، علمی و هوشمندانه هویت ملی ما را نشانه گرفته اند . اگر بخواهم در مورد تک یک این تلویزیون ها ودیدارگاه ها شاهد بیاورم سخن بسیار دراز خواهد شد ، از این رو تنها کارکرد و اثر گذاری یک کانال تلویزیونی را به عنوان نمونه ( و آن هم بسیار فشرده ) بررسی کردم. بارزترین نتیجه ای که از بررسی سریال های این شبکه ها گرفتم این بود که روش انتخاب سریال ها کاملا حساب شده است.

نتیجه با توجه به بازده فیلم وسریال هایی که از شبکه های تلویزیون داخلی پخش می شود روشن است . اگر بخواهیم با جزم گرایی و منطق "انشا ء....گربه است" به داوری بنشینیم نتیجه آن خواهد شد که اعلام کنیم عده مخاطبین قابل اعتنا نیست ، اما اگر به میان مردم برویم و از زیر زبان آن ها در مورد چنین سریال هایی حرف بکشیم، در می یابیم چنین نیست وعده بینندگان برنامه های این تلویزیون خیلی بیش تر از آن است که می پنداریم.

نگارنده خود یک تحقیق میدانی در تهران ، شهریار ، رودهن وبومهن ، پردیس ، طالقان ، مناطقی از کرج و شهرک اندیشه انجام داده است. تماشاگران تعدادی از سریال های این شبکه ها گاه از تماشاگران سریال های وطنی بیش تر است .

این تماشاگران شامل طیف های گوناگون جامعه هستند ، اما در یک مورد وجه مشترک دارند وآن هم این است که کسی نیست به آن ها بفهماند امپراتوری های رسانه ای امثال روبرت مرداگ با بهره گیری از کارشناسان آشنا با جامعه ایرانی در حال هویت زدائی تدریجی از آن ها است.

کسی می تواند این برداشت مرا رد کند که خود سریال های این تلویزیون را تما شا کرده و روی کلمه ها ، جمله ها ، ضرب المثل ها و دیگر ترفند هایی که برای ایرانی پسند کردن سخیف ترین سریال های کشور هایی چون کلمبیا و جمهوری کره به کار گرفته شده است ، دقیق شده باشد. تو گویی یکی از کارگردانان فیلم های موسوم به ابگوشتی ایرانی آن را ساخته وپرداخته است. داستان و دیالوگ های فارسی شده سریال ها نیز چنان است که پنداری این سریال برای ایران ساخته شده است .

تنها افراد فرهیخته و ژرف نگر در می یابند که تماشای این گونه سریال ها به تدریج فرهنگ وباورهای ملی ما را به حاشیه می راند وجهان بینی ایرانی را به سوی پرتگاه نابودی می کشاند.

آن چه در این نوشته آمده اندکی از بسیار است . رسیدن به این بسیار مستلزم آن است که نخبگان واقع گرا در پهنه های فرهنگی ، جامعه شناسی ، روان شناسی و سایر رشته های مرتبط با موضوع ،کنکاشی فراگیر پیرامون این روند انجام دهند. در این صورت است که می توان ابعاد خطر را درک کرد وبرای رویارویی با آن چاره اندیشید.

همین جا یاد آور می شوم من با استفاده از امکانات جلوگیری از دسترسی به کانال های مستهجن تلویزیونی و دیدارگاهای اینترنتی اخلاق برباد ده موافقم واین کارها را لازم هم می دانم ، اما با تاکید می گویم پارازیت انداختن بر امواج ماهواره ای و فیلتر کردن اینترنتی را تنها چاره نمی دانم. راه چاره ، بهره گیری از ظرفیت های نا محدود فرهنگ وتمدن ایرانی است . یعنی همان چیزهایی که تاکنون تاحدود زیادی به فراموشخانه فرستاده شده اند.

و سخن پایانی من با خوانندگان این نوشتار است :

نوشتار من پر از کاستی است و جزاین ، تنها بخش کوچکی از واقعیت ها را در برمی گیرد . پرداختن به جنبه های گوناگون این روند وظیفه ی ملی همه ی کسانی است که دانش و بینش لازم را دارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد