سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>«سیا»، «موساد» و «MI6» تا این اندازه ناشی و کودن نیستند؟

مثلث ببرهای کاغذی به روایت حسین شریعتمداری... !  

 

 

 

حمایت مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس از موسوی و کروبی و خاتمی، همانگونه که شرح آن گذشت نمی تواند برای حفظ آنها در صحنه باشد، چرا که سران فتنه به لحاظ سیاسی و اخلاقی از مدتها قبل مرده اند و این نکته بدیهی از نگاه دشمنان بیرونی پنهان نیست...

۱-- آن روزها- اولین سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی- این سوال در میان بود که شاه فراری و از سلطنت عزل شده برای مقامات آمریکایی چه اهمیتی دارد که دست از حمایت او برنمی دارند و اگرچه او را به کشور خود راه نمی دهند و از مرگ وی نیز استقبال می کنند ولی کماکان بر وفاداری خود به او اصرار می ورزند؟! این در حالی بود که آمریکا می توانست با تحویل این مهره سوخته و بی مصرف به ایران اسلامی و یا، دستکم با دست کشیدن از حمایت ظاهری او، زمینه مناسبی برای تلطیف رابطه خود با جمهوری اسلامی ایران فراهم آورد و... اما، چرا چنین نکرد؟ و تا پایان عمر آن جرثومه فساد و تباهی به حمایت-هر چند ظاهری- از او ادامه داد؟! پاسخ این سوال در همان روزها نیز دشوار نبود.
آمریکا در منطقه خاورمیانه و سایر نقاط جهان، مهره های دست نشانده دیگری هم داشت که اگر از حمایت شاه دست برمی داشت، اعتماد آن مهره های دست نشانده نظیر انورسادات در مصر، ملک خالد در عربستان، شاه حسین در اردن و... را از دست می داد و افزون بر این، برای شکار مهره های دیگر نیز با دشواری عدم اعتماد آنها به حمایت آمریکا روبرو می شد.
2- تمامی شواهد و قرائن موجود و اسناد و نشانه های غیرقابل تردید از پایان فتنه اخیر و مرگ سیاسی سران فتنه حکایت می کنند، اما دشمنان بیرونی که مدیریت فتنه را برعهده داشتند، مخصوصاً مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس، اگرچه با دهها زبان آشکار و نهان به پایان تاریخ مصرف سران فتنه و تبدیل موسوی و خاتمی و کروبی و احزاب حامی آنها به مهره های سوخته و بی مصرف اعتراف می کنند، اما، به ظاهر و بی آن که کمترین امیدی به کارآمدی سران فتنه داشته باشند، بر حمایت خود از آنها اصرار می ورزند. چرا...؟! یعنی سازمان های عریض و طویلی مانند «سیا»، «موساد» و «MI6» تا این اندازه ناشی و کودن هستند که پیام روشن و خالی از ابهام حماسه های 9دی ماه و 22بهمن ماه را دریافت نکرده اند؟! و هنوز نمی دانند دیوارهای «دکورمقوایی» فتنه فرو ریخته و سران فتنه که در نقش «ببرهای کاغذی» به صحنه آمده بودند، بعد از 9 ماه رقص مسخره، از پای افتاده و روی دست لوطی معرکه غش کرده اند؟!
3- این واقعیت که تیر فتنه به سنگ خورده و سران و عوامل داخلی آن دچار مرگ مغزی شده اند، به یقین از نگاه مدیریت بیرونی فتنه یعنی مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس پنهان نیست. پس علت حمایت آنان از این مأموران از کار افتاده چیست؟! پاسخ این سوال را می توان در 4 علت جستجو کرد، که دو علت پایانی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و موضوع اصلی یادداشت پیش روی است.
الف: اگر مدیریت بیرونی فتنه دست از حمایت- هر چند ظاهری و شفاهی- سران و عوامل داخلی فتنه بردارد، آشکارا به شکست توطئه همه جانبه و پرهزینه خود اعتراف کرده است. توطئه ای که برای عملیاتی کردن آن، تمامی توان مالی، سیاسی و رسانه ای خود را به کار گرفته و همه گروهها و جریانات و افراد تحت فرمان خود را به میدان آورده بود.
ب: ادامه عملیات روانی علیه مردم ایران با تظاهر به این که فتنه گران هنوز نمرده و نفس می کشند، علت دیگری است که حمایت از سران فتنه را در دستور کار تبلیغاتی دشمنان بیرونی جای داده است. رجزخوانی های احمقانه درباره مراسم چهارشنبه سوری و این که در آن روز فلان و بهمان خواهیم کرد! در همین چارچوب قابل ارزیابی است. اینگونه رجزخوانی ها با هدف بزرگ نمایی «بی نهایت کوچک ها» صورت می پذیرد و مقصود از آن، سرپوش نهادن بر حال و روز کنونی سران فتنه و پنهان کردن «مرگ مغزی» آنان است.
ج: شواهد و قرائن موجود به وضوح و بدون کمترین تردیدی حکایت از آن دارند که موسوی، کروبی و خاتمی با مأموریت بیرونی وارد فتنه اخیر شده و نقش ستون پنجم دشمن را برعهده داشته اند و سرویس های اطلاعاتی در واکنش نسبت به کسانی که برای آنها نقش ستون پنجم را بازی کرده اند، از فرمول شناخته شده ای پیروی می کنند. برخورد سرویس های اطلاعاتی در اینگونه موارد با واکنش آنان در قبال مامورانی که به صورت پنهان دست به جاسوسی زده و ماموریت آنها لو رفته است، کاملا متفاوت است. در حالت دوم، سرویس اطلاعاتی نه فقط نیازی به حمایت آشکار از جاسوس لو رفته خود نمی بیند بلکه هرگونه ارتباط و حمایت از او را انکار هم می کند و جاسوس لو رفته نیز انتظاری غیر از این ندارد چرا که از هنگام شروع ماموریت، احتمال لو رفتن و بازداشت از سوی کشور هدف، به عنوان یکی از احتمالات به وی تفهیم شده و مامور نیز این احتمال را پذیرفته است. اما، «ستون پنجم» دشمن از میان شخصیت های «سیاسی» و «شناخته شده» انتخاب می شود و در چرخه ماموریت وی- که معمولا فعالیت سیاسی است- همراهی با اهداف اعلام شده دشمن و حمایت متقابل دشمن از او نیز گنجانده می شود. بنابراین چنانچه «ستون پنجم» به عنوان مثال، از جانب آمریکا به کار گرفته شده باشد، در افکار عمومی به گروه «آمریکوفیل» - طرفدار سیاست های آمریکا- شناخته می شود. در این حالت اگر آمریکا بعد از ناکامی ماموریت «ستون پنجم» خود، دست از حمایت آنها بردارد، اولاً؛ افراد و جریانات دیگری که در کشور هدف و یا کشورهای دیگر، همین نقش ستون پنجم را برای آمریکا برعهده دارند، در اعتماد و اطمینان خویش نسبت به حمایت و پشتیبانی آمریکا از خود، دچار تردید می شوند و این تردید می تواند، مانع از ادامه ماموریت آنان شود و دقیقا به همین علت است که سرویس های اطلاعاتی، بعد از ناکامی ماموریت ستون پنجم خود و حتی پس از آن که اعضای ستون پنجم به مهره های سوخته و بی مصرفی تبدیل شده باشند نیز، تظاهر به حمایت از آنها را وظیفه خود می دانند. محمدرضا شاه فراری و عزل شده برای آمریکا سودی نداشت و مهره ای سوخته و بی مصرف بود ولی چنانچه آمریکا بعد از فرار و عزل شاه دست از حمایت او می کشید، مهره های دیگر آمریکا در منطقه نظیر ملک خالد پادشاه وقت عربستان، ملک حسین پادشاه وقت اردن، انورسادات رئیس جمهور وقت مصر و... در اعتماد خویش به حمایت آمریکا از خود دچار تردید جدی می شدند و...
بندهای «الف» و «ب» از جنس عملیات روانی و تبلیغاتی دشمن بیرونی است که هرچه هست، اهمیت چندانی ندارد و به گذشته مربوط می شود، اما، آنچه در بند «ج» آمده و در بند بعدی- بند دال- خواهد آمد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
د: حمایت مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس از موسوی و کروبی و خاتمی، همانگونه که شرح آن گذشت نمی تواند برای حفظ آنها در صحنه باشد، چرا که سران فتنه به لحاظ سیاسی و اخلاقی از مدتها قبل مرده اند و این نکته بدیهی از نگاه دشمنان بیرونی پنهان نیست. پس مخاطب واقعی حمایت های غرب کیست؟ و مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس، با اعلام حمایت از مهره های سوخته ای نظیر موسوی و کروبی و خاتمی، برای کدام جریانات سیاسی و چه کسانی پیام حمایت می فرستند؟!
اگر بپذیریم که درگیری ایران اسلامی با نظام سلطه جهانی، تمام شدنی نیست- که نیست- و اگر بپذیریم که دشمنان بیرونی از پیروزی نظامی بر جمهوری اسلامی ایران ناامیدند- که ناامیدند- باید بپذیریم که دشمن ترفند دیگری در آستین دارد. این ترفند هرچه هست، برای عملیاتی شدن به «میانجی» نیاز دارد و «میانجی» از میان خواصی انتخاب و شکار می شود که با نظام فاصله گرفته اند و... «ریچارد هاوس» مسئول شورای روابط خارجی آمریکا از این جریان با عنوان «پراگماتیست های اسلامی» یاد می کند و فوکویاما می پذیرد که فرمول «مهندسی معکوس» وی- فتنه اخیر- نتیجه معکوس داده و باید برای پروژه «ریچارد هاوس» حساب ویژه ای باز شود و....
دراین باره گفتنی هایی هست که با توجه به مستند بودن آنها، شنیدنی خواهد بود.
حسین شریعتمداری
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد