سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>نگاهی به عملکرد موسوی از 22 خرداد تا 22 بهمن؛

آیا اینگونه بیماران همچنان باید به حال خود رها شوند؟! 

 

 

اگر برای مصونیت اجتماع از حرکات نامعقول «روان پریشان سیاسی» و دفع ضرر آنها، محاکمه و حبس و مجازات کارساز نیست، آیا راه دیگری را نباید جستجو کرد؟ آیا اینگونه بیماران همچنان باید به حال خود رها شده و افکار عمومی از شرارت های آنها آزار ببیند؟

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با اعضای محترم مجلس خبرگان در تبیین مسائل پیش آمده پس از انتخابات فرمودند: «...مسئله اصلی، حفظ هویت نظام، مرزها و شاخص های آن است و کسانی که هندسه و هویت نظام که در قانون اساسی، حکمیت و داوری قانون متبلور شده است را قبول دارند جزء مجموعه نظام به شمار می آیند. اما افرادی که با حرف و عمل، این مبانی را زیر پا می گذارند به دست خودشان، صلاحیت حضور در مجموعه عظیم نظام را از دست می دهند.» 

از آنجا که معیارهای خروج از نظام در بیانات رهبر عزیز انقلاب تصریح شده است، بر آن شدم تا غور و تجسسی در عمر نامبارک 8 ماهه فتنه کنم و نقبی به لایه های رنگارنگ رفتارهای ناهنجار فتنه گران بزنم و مصادیق نقض قوانین و عرف و اخلاق را که گستاخانه مرتکب شدند و به مکافات آن، همچون دندان فاسدی - که از درون می پوسد و عفونتش را در رگ های جامعه می پراکند اما نمود بیرونی اش زیبایی و سلامت است - دور انداخته شده اند، استخراج کنم. 

 

 

از آن جمله: 

- تشکیل کمیته صیانت از آرا، که پیام روشن آن عدم اعتماد به نهادهای قانونی برگزار کننده انتخابات و تایید غیر مستقیم احتمال وقوع تقلب است. احتمال وقوع تقلب، اتهامی بود که در میتینگ های تبلیغاتی پیش از انتخابات به تدریج شکل گرفت و رهبر بزرگوار انقلاب بارها نسبت به شیوع آن هشدار داده بودند. 

- اعلام پیروزی پیش از اتمام رای گیری و شمارش آرا از سوی میر حسین، که نتیجه آن غلیان احساسات و ایجاد تشنج در اذهان گروهی از افراد ساده دل بود که سوابق میر حسین را معیار صحت و تاییدش می دانستند. 

- طرح ادعای تقلب گسترده در انتخابات، بدون ارائه مستندات محکمه پسند، که نتیجه این ادعای بزرگ، ایجاد التهابات خیابانی و اعتراضات مدنی بود. حقیقت این حرکت ظلم مسلم به نظام اسلامی را در پی داشت. 

رهبر معظم انقلاب در جمع نخبگان دانشگاهی در 6 آبان ماه، جابه جایی حوادث فرعی و اصلی پس از انتخابات را در افکار عمومی مورد اشاره قرار دادند و زیر سوال بردن انتخابات را بدون مستندات کافی «بزرگترین جرم» عنوان کردند: 

«... در همین مسائل اخیر، مسائل را باید اصلی و فرعی کرد. مسئله اصلی چیست، یک سلسله مسائل فرعی هم پیرامون اوست. نه اینکه آن مسائل فرعی کم اهمیت است، اما مسئله اصلی اهمیتش بیشتر از آنهاست. مسئله اصلی در این قضایای اخیر اصل انتخابات بود. زیر سوال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمی بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را می بندید؟ این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکت به این عظمت، یک نصاب شکنی، یک رکورد شکنی در دنیا در مردم سالاری، در دموکراسی ای که این قدر ادعایش را می کنند انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فردای انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است، این کار کوچکی است؟ این جرم کمی است؟» 

- عدم پذیرش رای اکثریت قابل توجهی از ملت ایران و اهانت به شعور و انتخاب و تصمیم آنها، با خیمه شب بازی خواندن رای مردم، که به تقابل نا آگاهانه مردم و گروه بندی سیاسی آنان انجامید. 

- صدور بیانیه های متواتر به بهانه های واهی و غیر منطقی، که نتیجه ای جز اغتشاش آفرینی عده ای از مزدوران و زخم خوردگان از نظام که نفع آنها در تضعیف پشتوانه امنیتی نظام و دامن زدن به هرج و مرج  بود، به دنبال نداشت. 

- برگزاری راهپیمایی های غیر قانونی و بدون مجوز که ماحصل این حرکت های غیر قانونی سلب آرامش شهروندان و صدمات مالی و جانی و آسیب اموال شخصی و دولتی و عمومی و صدمات روحی و روانی بود. 

«... به عنوان اعتراض به انتخابات، مردم را به خیابان ها دعوت کردند، چرا؟ این چه منطقی است؟ چرا مردم را به خیابان دعوت می کنند؟ مگر مسئله انتخابات – مسئله به این اهمیت، به این ظرافت، قابل حل توی خیابان است؟» (امام خامنه ای) 

- عدم طرح شکایت از طریق مراجع ذی صلاح و بی اعتبار دانستن نهادهای قانونی کشور، توهین علنی به ارگان های رسمی کشور و خدشه دار کردن وجهه چندین ساله نهادهای نظام. 

- مهیا کردن زمینه مساعد برای فعالیت ضد انقلاب و گروهک های معارض و بستر سازی برای استفاده آنها از سلاح های گرم و سرد و ایجاد لفافه و حصار امن برای بروز اندیشه های ضداسلامی، با دامن زدن به قشون کشی های خیابانی.

«... دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد... دیدند عناصری وابسته به خود نظام، از خود نظام، دارند این جور میدان داری می کنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان.

«من روز اول این پیغام را دادم به همین حضراتی که صحنه گردان این قضایا هستند، آن ساعات اول من به آنها پیغام خصوصی دادم... من پیغام دادم، گفتم این را شما دارید شروع می کنید، اما نمی توانید تا آخر کنترل کنید، می آیند دیگران سوء استفاده می کنند، حالا دیدید سوءاستفاده کردند.» (امام خامنه ای) 

- تمکین نکردن به ولایت فقیه و تقابل با آن، در جایی که رهبر عزیز، توصیه به پی گیری خواسته ها در چارچوب قانون اساسی و از کانال های معتبر نظام نموده بودند. 

این حرکت البته بر خلاف شعارهای تبلیغاتی اولیه که التزام به ارزش های نظام و اصل ولایت فقیه را جزء معتقدات خود می دانستند، انجام گرفت.

از سوی دیگر اصل ولایت فقیه از اصول اولیه نظام و بنیادی ترین معیار یک نظام اسلامیست.

بنابراین پذیرش جمهوری اسلامی بدون اعتقاد نظری و عملی به این اصل مترقی و تفکیک آن از نظام، غیر ممکن است. به عبارت دیگر اسلامیت نظام و اصالت ولایت فقیه دو روی یک سکه اند و مقابله با آن به منزله عدم پذیرش اصول جمهوری اسلامی است.

- نشر اکاذیب و جریان سازی منفی با دامن زدن به داستان مضحک کشته های مجازی و شرکت در مجالس ختم زنده ها، که منشا برخی موج های مسموم در جامعه و تشویش اذهان جامعه و کمک به گسترش  تصور ناامنی اجتماعی بود.

- ایجاد شبهه در سلامت سیاسی نظام با اعلان عدم اعتماد به شورای نگهبان و اصرار بر ابطال انتخاباتی که در همان چارچوب برگزاری انتخابات در سال های پیش انجام گرفته بود و القای این شبهه که نظام به رای مردم وقعی نمی گذارد و مسئولانه و قانونمند عمل نمی کند.

در نتیجه این امر، آسیب بزرگی به سرمایه اجتماعی نظام، یعنی اعتماد عمومی ملت به نهادهای برگزار کننده انتخابات وارد آمد و بخشی از اعتراضات اولیه در اثر این القاء خطا، صورت پذیرفت. 

- سوء استفاده از نام امام و شهدا برای آن که به رفتارهای ضد اجتماعی و هرج و مرج طلبانه و مغایر با قانون و مذهب خود، رنگ و صبغه موجه ببخشند و از منگنه انتقادات بگریزند و از هرگونه اتهام مبرا باشند.

اما در مقابل توهین به امام در 16 آذر که دل همه دوستداران امام را به درد آورد یا ساکت ماندند یا به فرا فکنی پرداختند و توپ اتهام را در زمین جبهه مقابل خود انداختند و مدعی شدند که این قصه را حامیان نظام رقم زدند تا چهره محبوب سبزها را مخدوش کنند. 

«...شعار طرفداری از امام سر می دهند، بعد کاری می کنند که در عرصه طرفداران آنها یک چنین گناه بزرگی انجام بگیرد، به امام اهانت بشود... آن کسی که برای امام، برای اسلام، کار می کند، به مجردی که ببیند حرف او، حرکت او، موجب شده است که یک جهت گیری علیه این اصول به وجود بیاید، فورا متنبه می شود، چرا متنبه نمی شوند؟» (امام خامنه ای) 

- عدم مرزبندی با قانون گریزان و آشوب طلبان، با وجودآنکه در تبلیغات انتخاباتی بر رعایت قانون  حتی اگر قانون بدی باشد) تاکید شده بود. 

- عدم مرزبندی با دشمنان دیرینه نظام که موضع آنها نسبت به جمهوری اسلامی و امام خمینی، در طول سال های متمادی پس از انقلاب، در تحرکات مختلفی که برای تضعیف نظام صورت دادند، مشهود است. 

«... وقتی می بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت می کنند، رؤسای آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهایی که مظهر ظلمند، دارند از اینها حمایت می کنند، باید بفهمند که یک جای کارشان عیب دارد، باید متنبه بشوند. وقتی می بینند همه آدم های فاسد، سلطنت طلب از اینها حمایت می کند، توده ای از اینها حمایت می کند، رقاص و مطرب فراری از کشور از اینها حمایت می کند، باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند که کارشان یک عیبی دارد، بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمی خواهیم حمایت شما را، چرا رودربایستی می کنند؟»(امام خامنه ای) 

- طرح شعارهای ساختار شکن و توهین به آرمان های امام و انقلاب در حوادث روز قدس و سکوت معنا دار لیدرهای جریان فتنه آفرین. 

«... وقتی شنیدند در روز قدس که برای دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده می شود، باید متنبه شوند، باید خودشان را بکشند کنار...»(امام خامنه ای) 

- طرح ادعای بیشرمانه تجاوز به زندانیان، بدون ارائه سند، که هجوم گسترده رسانه های بیگانه را علیه نظام به دنبال داشت.

پس از طرح این مسئله، رهبر انقلاب در بخشی از بیانات خود، در نماز عید فطر 8، گناه تهمت به نظام را بسیار سنگین تر از تهمت به اشخاص ارزیابی کردند و در جمع نخبگان دانشگاه های کشور در 6 آبان 88، جا به جایی حوادث اصلی و فرعی بعد از انتخابات را مورد اشاره قرار دادند و بزرگترین جرم صورت گرفته را زیر سؤال بردن اصل انتخابات برشمردند. 

- و... 

پرده دوم/ من مصاحبه می کنم، پس هستم

چند هفته پس از برگزاری راهپیمایی بی نظیر 22 بهمن و ظهور و بروز نقطه اوج بصیرت سیاسی و هوشیاری اجتماعی ملت و بیان صریح عشق و ارادت مردم به نظام و ولایت که تحرکات رسانه ای چند ماهه دشمن را برای مخدوش کردن این روز بزرگ خنثی کرد و امیدهای آنان را به یاس بدل کرد، میر حسین موسوی با سایت «کلمه» مصاحبه ای انجام داده و اتهامات گذشته را با چشم بستن بر واقعیت های روشن و بدیهی تکرار کرد و یک بار دیگر بر توهم سیاسی خود صحه گذاشت. 

میر حسین در بخشی از مصاحبه خود می گوید: 

«دولت با هزینه گزاف و بسیج اتوبوس ها و قطارها از سراسر کشور و شکل های خاص اداری سعی کرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثی کند.» 

و در جمله دیگری این ادعا را نقض می کند:

«ما اعتقاد داریم که اگر دعوت جنبش سبز و تشکل های اصلاح طلب و مراجع عظام و دیگر شخصیت های نظام نمی بود، امسال ما یک راهپیمایی بی رمقی داشتیم که اکثریت آن را نیروهای نظامی و انتظامی که از سراسر کشور جمع شده بودند، تشکیل می داد...» 

میر حسین از طرفی حضور میلیونی مردم را مهندسی شده می داند و معتقد است این جمعیت عظیم از شهرستان ها به تهران آورده شده اند و با وعده و وعید و تطمیع حاضر به شرکت در راهپیمایی شدند و از سوی دیگر با اذعان به اینکه راه پیمایان مردم عادی کشور بوده اند مدعی شده است که دعوت جنبش به اصطلاح سبز چنین حماسه ای را ایجاد کرده است.

سؤال این است که اگر این جمعیت میلیونی از شهرستان ها به تهران آورده شده اند، چه توجیهی برای جمعیت عظیم راهپیمایان در شهرستان ها وجود دارد؟ منبع تامین جمعیت شهرستان ها کجاست؟ 

به علاوه اگر چنین ادعایی واقعیت داشته باشد و نظام بتواند در چنین گستره وسیعی ، راه پیمایی را مهندسی کند دلیل محکمی بر اقتدار و صلابت آن است. چه خوب که نظام می تواند چنین رابطه عمیقی با ملت ایجاد کند که آنها را برای ساعتها در خیابانها نگه دارد.

جنبش به اصطلاح سبز حداکثر کارایی اش را برای به خیابان کشاندن ملت در اولین روزهای پس از انتخابات تجربه کرد که علت عمده آن نیز عدم آگاهی بخشی از مردم از بطن این جریان بوده است. بر کسی پوشیده نیست که پس از گذشتن 8 ماه از آن روزها، عملا چیزی از حامیان مردمی برای این فرقه باقی نمانده است و این حرکت کور سیاسی اکنون به جسم مریضی می ماند که در باتلاق خود ساخته گرفتار شده و برای تنفس آخرین اکسیژن های سیاسی دست و پا می زند.

پشتوانه نظام همین مردمی هستند که به زعم عده ای، با مهندسی به میدان می آیند اما جنبش فتنه گر پشتوانه ای جز معاندین دیرینه نظام ندارد و این بدان معناست که فتنه گران در خدمت دشمنان انقلاب و مردمند. 

و اگر این جمعیت بزرگ، حامیان سبز بوده اند، چرا میر حسین در آغوش حامیان میلیونی اش در راهپیمایی شرکت نکرد و از مواجهه با گروهی که با «مرگ بر منافق» از او استقبال کردند، از صحنه گریخت؟ 

در بخش دیگری از مصاحبه می گوید: 

«اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل 27 قانون اساسی، برای راهپیمایی مردم را دعوت کنند. نحوه استقبال می تواند به حرف و حدیث ها پایان دهد.» 

اگر 22 بهمن امسال به دعوت جنبش سبز چنین رونقی گرفته است دیگر چه نیازی به مجوز برای راهپیمایی دیگری وجود دارد؟ چه پاسخی برای این تناقض متصور است؟ 

در قسمتی از مصاحبه حامیان سبزش را تطهیر می کند و می گوید: 

«هدف حداقلی و مطمئن که می توانست اجماع گسترده ای ایجاد کند، تحقق اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود. البته افرادی و یا حرکت هایی در این بین پیدا شدند که خواستند از این خط بگذرند و یا به اصطلاح خط شکنی کنند، ولی جنبش راه سبز هیچ گاه از اجرای بدون تنازل قانون اساسی منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همین راه را خواهد رفت. 

بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و آزار مردم بشود شرکت نخواهند کرد. ایجاد انفجار و آتش سوزی با مشی جنبش سبز که تلاش کرده است همواره حرکت هایش مسالمت آمیز و عمیق باشد، سازگاری ندارد.» 

ملت خوب به خاطر دارد که همه اجتماعات فرقه سبز، چه میتینگ های خیابانی، چه مناظره ها و جلسات بحث و تبادل نظرهای سیاسی، چه جلسات پرسش و پاسخ در مراکز علمی و دانشگاهی و هر جای دیگری که اثری از این گروه بوده است به تحرکات غیر قانونی و ایجاد آشوب و هرج و مرج و نادیده انگاشتن حق آرامش و آسایش مردم و زیر پا گذاشتن ضوابط و هنجارهای سیاسی و اجتماعی انجامیده است.

گویا خواب غفلت برای برخی از سیاسیون بی بصیرت و عقب مانده از کاروان مترقی ملت به رویای شیرینی بدل شده است که برخواستن از آن ناممکن است. 

شیخ مهدی کروبی، کاندیدایی که کمترین محبوبیت مردمی را در انتخابات ریاست جمهوری کسب کرده است در مصاحبه ای که پس از حماسه فراموش نشدنی 22 بهمن، با «ساندی تلگراف» انجام داده است، همه دغدغه خود را احقاق حقوق مردم و جان فشانی برای آنان عنوان کرده و خود را فرشته نجات مردمی تصور کرده است که به زعم او حاکمیت نظام، مطالباتشان را بی پاسخ گذارده است: 

«من هفتاد و سه سال دارم. به عنوان یک روحانی و دوست نزدیک مرحوم آیت الله خمینی وظیفه قانونی، ملی و مذهبی خودم می دانم که برای مردممان کاری بکنم. عدم احترام وبه رسمیت شناختن حقوق مردم مشکلات بسیاری را در داخل ایران بوجود آورده است. مهمترین موضوع احترام و درک حقوق و خواسته های ملت است. ما به زودی در باره برنامه های آینده با مردم صحبت خواهیم کرد. آقای موسوی و من به زودی باهم جلسه ای خواهیم داشت که پس از آن استراتژی وراهکار را به اطلاع مردم خواهیم رساند.» 

«فضای فعلی که تحت تسلط وحشت و نظارت پلیسی است باید از بین برود و موقعیتی بوجود بیاید که همه مردم بتوانند گرد هم بیایند و عقیده خود را نسبت به آینده حکومت ابراز کنند. انتخاب حق مردم است. در دیدگاه امام خمینی رای مردم مهمترین چیز بود.» 

پاسخ کوبنده این ادعاهای توخالی در کلام شیوای رهبری

«حجت بر همه تمام شده است، حرکت عظیم روز چهارشنبه نهم دى ماه حجت را بر همه تمام کرد. مسئولان قوه‌‌‌‌‌ مجریه، مسئولان قوه‌‌‌ مقننه، مسئولان قوه‌‌‌‌ قضائیه، دستگاه‌‌‌هاى گوناگون، همه می دانند که مردم در صحنه‌‌‌اند و چه می خواهند.»

«آیا حضور ده ها میلیون انسان بصیر و پر انگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب خوردگان داخلی را که گاه ریاکارانه دم از «مردم» می زنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را که همان صراط مستقیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و راه امام بزرگوار است، به آنان نشان دهد؟ دوستان و دشمنان ملت ایران بدانند که این ملت، راه خود را شناخته و تصمیم خود را گرفته است و برای رسیدن به قله  پیشرفت و سعادت با تکیه به خدا و اعتماد به قدرتی که خداوند به او بخشیده است هر مانعی را از سر راه برخواهد داشت.»

پرده سوم/ تحقق عدالت در آینه خیال

پس از مصاحبه میر حسین موسوی با سایت «کلمه» و بیان دیدگاه هایی که از استمرار توهم چند ماهه گذشته او حکایت می کرد برخی از نمایندگان مجلس از شکایت خود از میر حسین منصرف شدند. 

در همین زمینه برخی داستان 11 سال ریاست او بر فرهنگستان هنر را مورد بررسی قرار دادند و رد پای توهم او را در کتاب ها، مجلات، همایش ها، جشنواره ها، تابلوهای نقاشی و.. که همه عیاری از خیال را با خود داشتند جستجو کردند و دیدگاه مشترک آنها در این زمینه توهم عمیق و روان پریشی میر حسین است. 

اکنون برخی از فعالان سیاسی معتقدند میر حسین به دلیل بیماری روحی که گریبانگیرش شده است گزینه مناسبی برای محاکمه از سوی دستگاه قضا نیست و باید به حال خود رها شود. 

اما اینک این سؤال مطرح است که اگر برای کسی که ماه ها التهاب و آشوب را در کشور رهبری کرده است و هزینه های جبران ناپذیری را به کشور تحمیل کرده است به سبب روح بیمار و روان متوهم نمی توان مجازاتی در نظر گرفت باید رها شود تا به خطاهای گذشته ادامه دهد و کشور را جولانگاه توهمات مخرب و مسموم خود کند و امنیت اجتماعی و سیاسی را از ملت سلب کند؟ 

 

آیا دستگاه قضا چاره ای برای آن سراغ ندارد؟ 

آیا رها کردن یک عنصر خطرناک در جامعه و تحمیل آسیب های او بر ملت از تحقق عدالت به دور نیست؟

طاهره ناطقی -شبکه خبر دانشجو

اگر برای مصونیت اجتماع از حرکات نامعقول «روان پریشان سیاسی» و دفع ضرر آنها، محاکمه و حبس و مجازات کارساز نیست، آیا راه دیگری را نباید جستجو کرد؟ آیا اینگونه بیماران همچنان باید به حال خود رها شده و افکار عمومی از شرارت های آنها آزار ببیند؟ 

 

پرده اول/ سبز باش، هرچه خواهی باش! 

ماحصل تفحص ناقص و تامل ناکافی و تدبر اندک در وقایع تلخ چند ماه گذشته، سیاهه ای از انواع تحرکات غیر قانونی و ضد اخلاقی و رفتارهای مسموم اجتماعی بود که بارها در موقعیت های زمانی مختلف از سران فتنه سر زد و ماهیت حقیقی آنها را برملا کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد