سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>یادداشت حجت الاسلام روانبخش دبیر سیاسی پرتو سخن

هاشمی در پارادوکس ولایت پذیری و اصلاح طلبی 

 

 

 

آقای هاشمی در این اجلا‌س از ضرورت جداسازی مرز میان وفاداران به انقلا‌ب و ساختارشکنان سخن گفت و آن را امری واقعی دانست نه جعلی، ولی به این نکته اشاره نکرد که چرا مرز خود را از سران فتنه و برخی اعضای خانواده‌اش که طی 8 ماه گذشته آتش‌افروزان فتنه بوده‌اند جدا نمی‌کند؟

سخنان آقای رفسنجانی در نطق قبل از دستور اجلا‌س خبرگان مبنی بر این‌که «امروز کسی غیر از رهبری نمی‌تواند محور همدلی و همراهی باشد و مردم در 22 بهمن نشان دادند قدر انقلا‌ب و رهبری را می‌دانند» با تکیه بر این‌که «نباید مرز بین وفاداران به انقلا‌ب با ساختارشکنان و کسانی که می‌خواهند در برابر ولا‌یت فقیه بایستند مخدوش شود این مرز واقعی است نه جعلی و قراردادی» از یک سو جرقه امیدی ایجاد کرد که آقای هاشمی صف خود را از ساختارشکنان جدا کرد و از سوی دیگر اپوزیسیون را تا حدودی دل‌نگران ساخت به‌طوری که روزنامه لس‌آنجلس تایمز نوشت: اقدام اخیر هاشمی رفسنجانی در تأکید بر لزوم مرزبندی میان وفاداران انقلا‌ب و ساختارشکنان گرچه ممکن است یک اقدام تاکتیکی باشد، ولی شدیداً به جایگاه او در نزد اپوزیسیون، اصلا‌ح‌طلبان و میانه‌روها لطمه می‌زند. (کیهان، 08/12/88، ص2)
وی در عین حال طی سخنانی در حرم مطهر حضرت امام(ره) به تحلیل دیگری پرداخت و مدعی شد: «عده‌ای دوباره به فکر افتاده‌اند که امام(ره) را از ذهن‌ها حذف کنند... کسانی که در آن زمان حرفی برای گفتن نداشتند الا‌ن میدان‌داری می‌کنند.» وی افزود: «ما نباید بگذاریم که اشتباه تاریخی تکرار شود و داستان مشروطه در کشور احیا شود، دشمنان ما بسیار حرفه‌ای کار می‌کنند... موج فتنه بزرگی علیه امام و انقلا‌ب و اسلا‌م و ولا‌یت و تقدس روحانیت شروع شده. این موج هیچ‌گاه نمی‌بینم که بخواهد ذره‌ای کوتاه بیاید. کارهایشان را با مسائل سیاسی و اقتصادی و... همراه می‌کنند و از این‌جا به گذشته اتصال می‌دهند.»
درباره اظهارات آقای هاشمی نکاتی قابل تأمل است:
1- به نظر می‌رسد سخنان ایشان فصلی و موسمی است و براساس مبنا و اصول علمی بیان نمی‌شود؛ به‌گونه‌ای که هرگاه به انتخابات خبرگان یا هیأت رئیسه و یا تشکیل اجلا‌س نزدیک می‌شویم، از مدافعین سرسخت ولا‌یت فقیه شده، از محوریت ولا‌یت و رهبری سخن می‌گوید؛ ولی هنگامی که انتخابات و اجلا‌س پایان می‌یابد، سخنان وی رنگ و لعاب دیگری می گیرد. به‌عنوان مثال آقای هاشمی در آستانه انتخابات نهم ریاست جمهوری به‌عنوان هاشمی 2005 وارد عرصه می‌شود و برای این‌که بتواند از را‡ی مدعیان اصلا‌حات بهره‌مند شود، مشروعیت ولا‌یت فقیه را به را‡ی مردم دانسته و می‌گوید: ولا‌یت فقیه امری زمینی است! ولی یک سال پس از آن در آستانه انتخابات خبرگان رهبری که می‌خواهد از حمایت جامعه مدرسین و مردم ولا‌یتمدار برخوردار شود، با چرخش 180 درجه‌ای تصریح می‌کند ولا‌یت فقیه امری آسمانی است. اگر سخنان هاشمی براساس این معادله دنبال شود، خواهید دید این روال در طی چند سال اخیر جاری و ساری بوده است. در سال 1387 در آستانه انتخابات هیأت رئیسه مجلس خبرگان، با سفر به عتبات و دیدار با علما و مراجع عظام نجف، حال و هوای حمایت از مرجعیت و روحانیت می‌گیرد و از مدافعان جدی رهبری می‌شود؛ ولی پس از اجلا‌س خبرگان (اسفند 87) بار دیگر در حال و هوای اصلا‌ح‌طلبان قرار می‌گیرد، خود و خانواده‌اش از مدافعان میرحسین موسوی شده برای پیروزی وی تلا‌ش می‌کند و حتی نامه سرگشاده بدون سلا‌م و احترام به رهبری می‌نویسد و به اردوکشی خیابانی تهدید می‌کند وباز دوباره در آستانه اجلا‌س خبرگان که در مهرماه تشکیل شد، از همدلی و همراهی با رهبری سخن گفته، اظهار می‌دارد: «گروهی از افراد خیر و خیرخواه در حال تنظیم طرحی هستند که بتوان با محوریت کامل رهبری و صاحب‌نظران برای برون‌رفت از وضعیت فعلی اقدام کرد» (کیهان، 1/7/88، ص 14) سپس از دوستی و وفاق با رهبری سخن گفته می‌گوید: «یک جریان مرموز این دوستی را مانع منافع خود می‌بیند» (همان، 2/7/88) «برخی فکر می‌کنند من گفته‌ام: مشروعیت نظام به را‡ی مردم است، در حالی که من مشروعیت جمهوری اسلا‌می را به ولا‌یت فقیه می‌دانم، مصداق اتم و اکمل ولی فقیه در حالت حاضر آیت‌ا... خامنه‌ای است و ما کسی را بهتر و توانمندتر از ایشان در اداره کشور نداریم. هروقت من می‌خواهم به رهبری نزدیک شوم جریان مرموزی نمی‌گذارد.» (همان، 11/7/88، ص 14) پس از آن تا اجلا‌س کنونی، باز وارد مواضع دوپهلو شده، به رغم تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر ضرورت شفاف‌شدن مواضع و جداکردن مرزها از فتنه‌گران و ساختارشکنان، در همان قالب مبهم سخن می‌گوید. ولی در آستانه اجلا‌س اسفند 88 از ضرورت محور بودن رهبری و اطاعت از ایشان سخن می‌گوید و در نطق پیش از دستور اجلا‌س تصریح می‌کند، «امروز کسی غیر از رهبری نمی‌تواند محور همدلی و همراهی باشد» وی جداشدن مرز وفاداران انقلا‌ب از ساختارشکنان را امری ضروری می‌داند. اکنون باید منتظر فراز و نشیب مواضع ایشان تا اجلا‌س بعدی باشیم، زیرا وی حاضر به تبری از سران فتنه نشد شاید به این دلیل که بر آن است تا بتواند در 6 ماه آینده حمایت مدعیان اصلا‌حات را نیز به همراه داشته باشد.
2- آقای هاشمی در این اجلا‌س از ضرورت جداسازی مرز میان وفاداران به انقلا‌ب و ساختارشکنان سخن گفت و آن را امری واقعی دانست نه جعلی، ولی به این نکته اشاره نکرد که چرا مرز خود را از سران فتنه و برخی اعضای خانواده‌اش که طی 8 ماه گذشته آتش‌افروزان فتنه بوده‌اند جدا نمی‌کند؟! به‌راستی چنان‌چه ایشان معتقد به جداسازی مرزها است، باید با یک خطابه و سخنرانی رسماً از آن‌ها تبری جسته از دستگاه قضایی بخواهد بدون کم‌ترین مسامحه با آن‌ها برخورد قانونی کند؛ وگرنه همان‌گونه که روزنامه «لس آنجلس تایمز» نوشت، عقب‌نشینی هاشمی یک عقب‌نشینی تاکتیکی است.
3- آقای هاشمی درست یک روز پس از اجلا‌س خبرگان، در حرم مطهر حضرت امام(ره) مجدداً وارد فاز مواضع دوپهلو شد و گفت: «عده‌ای دوباره به فکر افتادند که امام(ره) را از ذهن‌ها حذف کنند» ولی حاضر نشد صریحاً بگوید منظورشان از این عده کیست. سپس برای اولین بار از واژه «فتنه» استفاده کرد و گفت: «موج فتنه بزرگی علیه امام و انقلا‌ب و اسلا‌م و دولت و تقدس روحانیت شروع شده و نمی‌بینم هیچ‌گاه این موج بخواهد ذره‌ای کوتاه بیاید.» آقای هاشمی باز هم نخواست به‌صورت شفاف بیان کند که این موج فتنه بزرگ که حاضر نیست ذره‌ای کوتاه بیاید، از کجا برخاسته و صاحبان آن چه کسانی هستند؟! البته با ایهام و اشاره و تمثیل به مشروطه که عده‌ای به‌دنبال حذف روحانیت‌اند، چنین برداشت می‌شود که شاید می‌خواهد خودش به شیخ فضل‌ا... تشبیه کند و جریان دولت را به کسانی که درصدد حذف امام و روحانیت‌اند! یک‌بار دیگر به سخنان وی در حرم امام مراجعه کنید... .
4- آقای هاشمی همواره جداشدن یا دورشدن از مقام معظم رهبری را کار یک جریان مرموز می‌داند و می‌گوید: «هر وقت من می‌خواهم بیش‌تر به رهبری نزدیک شوم جریان مرموزی نمی‌گذارد.» این سخنان با عبارت بعدی وی در تعارض است: «رابطه من و آقا آن‌قدر نزدیک است که من هر وقت کار فوری داشته باشم و بخواهم با آقا دیدار کنم یا تلفنی صحبت کنم، بلا‌فاصله با آقا دیدار یا تلفنی صحبت می‌کنم» (کیهان، 11/7/88، ص 14) زیرا اگر با رهبری این‌قدر نزدیک باشد فاصله معنی ندارد تا گروهی نگذارند به رهبری نزدیک شود. علا‌وه بر آن‌که اگر این حرف‌ها درست باشد، نوشتن نامه سرگشاده به رهبری بی‌معنی خواهد بود؛ چگونه می‌شود کسی چنین امکانی برایش میسر باشد و در عین حال بدون رعایت حدود ادب اولیه اصول نامه‌نگاری به رهبری نامه سرگشاده تهدیدآمیز بنویسد؟! خوب بود آقای هاشمی باز هم از به‌کارگرفتن ادبیات دوپهلو پرهیز می‌کرد و صراحتاً می‌گفت چه کسانی و با چه ابزاری از رابطه صمیمانه ایشان با مقام معظم رهبری ناراحت می‌شوند و نمی‌گذارند وی به معظم له نزدیک شود؟وند و نمی‌گذارند وی به معظم له نزدیک شود؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد