سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>سخنی برادرانه با آقای علی مطهری

 

نقدی بر مواضع دوپهلوی اخیر چهره اصولگرا حامی فتنه سبز

 

چگونه شهید مطهری سالها قبل از تغییر ایدئولوژی منافقین،ماهیت آن ها را می شناسد اما آقای علی مطهری شعار«نه غزه ، نه لبنان» و «جمهوری ایرانی»را می شنود اما باز هم از «دو طرف» انتقاد می کند! کدام دو طرف...

خداوند بر درجات آیت الله شهید مرتضی مطهری بیفزاید که غیر از نبوغ علمی و فقهی و فلسفی ، بصیرتی ژرف در شناخت مسائل سیاسی و اجتماعی روز داشتند و به واسطه همین ویژگی بود که ایشان بسیار زودتر از سایر خواص ، انحرافات فکری و اعتقادی برخی جریان های التقاطی و منافق را تشخیص داده و در این باره افشاگری کردند و همین بصیرت عمیق و لحظه شناسی و اقدام به موقع در افشای جریانات منحرف بود که نهایتا" موجب شد تا تیر کین نفاق ، مغز متفکر و خلاق او را هدف گرفته و انقلاب اسلامی را از آن گوهر بی بدیل محروم نماید.
استاد شهید مطهری با آن بینش و بصیرت والا ، یکی از مفسران عالیقدر اسلام ناب محمدی(ص) بود و به همین دلیل نیز امام(ره) بر تمام آثار ایشان مهر تایید گذاشتند.آن عالم ربانی به رغم سعه صدر مثال زدنی و ارتباط گسترده با محافل علمی و دانشگاهی ، هر جا که احساس می کردند که برخی جریانات -عامدانه یا از سر کج فهمی- درصدد ارائه یا القای تصویری مغلوط و مخدوش و تحریف شده از اسلام ناب هستند ، بدون هیچ رودربایستی و ملاحظه کاری اقدام به نقد این جریانات نموده و حتی روابط شخصی و عاطفی را در این زمینه به کنار وامی نهادند.نمونه بارز چنین مواضعی را می توان در انتقادات استاد شهید مطهری در خصوص دیدگاه های دکتر علی شریعتی و نیز مواضع سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و گروه فرقان و نیز برخی جریانات خاص حوزوی به روشنی ملاحظه کرد.
اما گویی تقدیراین گونه رقم خورده که فرزند آن استاد بزرگوار و بصیر و زمان شناس - یعنی آقای علی مطهری- کمتر بدین اوصاف و ویژگی ها متصف باشد. هر چند حرمت استاد شهید ، ایجاب می کند تا قلم در باب آنچه پیرامون یک فرد منسوب به ایشان می نویسد جانب جزم و احتیاط و احترام را فراتر از دیگران نگه دارد ، اما شجاعت همان شهید بزرگوار - که مواضع انقلابی و به موقعش علیه انحرافات ، شکلی استشهادی داشت و هیچ رابطه و دلبستگی عاطفی و .. مانع این مواضع نمی شد- موجب می شود تا با آقای علی مطهری بابی از سر نقد بگشاییم.
مواضع آقای علی مطهری از فردای انتخابات ریاست جمهوری و آغاز فتنه علیه نظام اسلامی چنان واضح است که نیازی به بازخوانی آن نیست.مواضع وی چنان رسانه های فتنه گر را خوش می آمد که در بسیاری اوقات تیتر های اصلی صفحات روزنامه ها و سایت های آنان را به خود اختصاص می داد. البته کسی بر آقای علی مطهری خرده نمی گیرد که چرا چنان مواضعی داشته است. حق او بوده که در انتخابات موضعی داشته و بعد از آن نیز مواضع سیاسی خاص خودش را داشته باشد. امام آقای علی مطهری باید قدری درنگ می کرد که نام او نسبتی با استادی گرانقدر دارد که مردم مسلمان و انقلابی از چنین نامی انتظاری بسیار فراتر دارند. آقای علی مطهری باید یک لحظه درنگ می کرد که چگونه سایت های ضدانقلاب و همان ها که مغز استاد شهید را نشانه رفتند و ایشان را به شهادت رساندند ، اظهارات او را تیتر می کنند و به عنوان نشانه بن بست و اظمحلال نظام جمهوری اسلامی از آن یاد می کنند؟
آقای علی مطهری حق دارد از دولت آقای احمدی نژاد و حتی شخص احمدی نژاد انتقاد داشته باشد امام کیست که نداند هدف اغتشاشات بعد از انتخابات دیگر دولت و احمدی نژاد نبود و مسئله ، اسقاط نظام جمهوری اسلامی و حذف ولایت فقیه بود.مایه تعجب است که چگونه استاد شهید مطهری ، سال ها پیش از تغییر ایدئولوژی سازمان منافقین ، ماهیت التقاطی آن ها را تشخیص می دهد و متذکر می شود ، اما آقای علی مطهری تا زمانی که شعار «نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران» در روز جهانی قدس توسط جریان فتنه سر داده می شود ، هنوز به جریان معترض(!) خوش بین است و بسا در اجتماعت آن ها هم حضور می یابد؟چگونه است که استاد شهید مطهری بعد از طرح نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» توسط امام(ره) ، بسط تئوریک این اندیشه را بر عهده می گیرد و آن را در حوزه نظری تثبیت می کند اما آقای علی مطهری شعار«جمهوری ایرانی» را به گوش های خود شنیده و باز هم مواضع چند پهلو اتخاذ می کند؟
چگونه آقای علی مطهری ، در گذشته از مواضع استاد شهید مطهری علیه برخی صحنه گردانان پشت صحنه فتنه های اخیر خاطره گویی می کرد و از زبان استاد ، تفاسیر آن ها را شبیه تفاسیر گروه فرقان می نامید اما اکنون با علم به این که همان «فرقانیون» به زعم خود درصدد پایین کشیدن رهبری از تخت هستند ، آب به آسیاب آن ها می ریزد؟
آقای علی مطهری از یک سو مدعی آن هستند که آقای موسوی با طرح ادعای تقلب موجب بروز اغتشاشات اخیر شده اند و همزمان از برخورد با اغتشاشگران انتقاد نموده و همنوا با فتنه گران از تضییع حقوق مردم می نالند!به راستی کدام موضع را باید از آقای علی مطهری پذیرفت.
به نظر می رسد آقای علی مطهری به دلیل عقده هایی که از دولت و رئیس جمهور دارد ، به همه مسائل از این زاویه نگاه می کند. به عنوان مثال وی بعد از راهپیمایی باشکوه 22 بهمن و حضور میلیونی مردم در رفراندوم علیه فتنه ، در مصاحبه ای با یکی از سایت های حامی فرقه سبز- خبرآنلاین- چنین گفته است: « این راهپیمایی نشانه وحدت و آشتی ملی بود، اما به این معنی که مردم و خواص احساس کردند حفظ انقلاب اسلامی مهم تر از هر مسئله دیگر است و این موضوع به این معنی نیست که هیچ انتقاد و اعتراضی به حکومت وجود ندارد. بنابراین نباید دولت مردان تصور کنند که این راهپیمایی به معنی امضا و تایید کارها و روش آنان است بلکه باید حقوقی که در چند ماه اخیر ضایع شده احقاق شود.»
به راستی بعد از آن حماسه باشکوه ، چنین موضع توام با کج سلیقگی و مملو از بغضی نشانه چیست؟البته به نظر می رسد بغض آقای علی مطهری از دولت نیز گذشته و به اصل حکومت رسیده است. به جمله وی دقت کنید: «این موضوع(حضور مردم در حماسه 22 بهمن) به این معنی نیست که هیچ انتقاد و اعتراضی به حکومت وجود ندارد» شاید گفته شود که این حرف ، حرف درستی است. اما آیا واقعا" بعد از آن حماسه عظیم و باشکوه و میلیونی ، تحلیل راهپیمایی از جانب یک عنصر سیاسی بابصیرت و معتقد به نظام باید این گونه باشد؟
او در بخش دیگری از این مصاحبه می گوید: «همانطور که قبلا اشاره کردم مردم و خواص برای حفظ یک امر مهم تر که انقلاب اسلامی است، در این راهپیمایی وحدت کردند و اختلافات گذشته را کنار گذاشتند؛ اما این به این معنی نیست که اختلافات تمام شده است. تا زمانی که ظلم هایی که از دو طرف اعمال شده جبران نشود، نمی توانیم ادعا کنیم که این بحران به طور کامل به پایان رسیده است.»
آقای علی مطهری! کدام دو طرف؟اکنون عامی ترین افراد این کشور نیز فهمیده اند که تراز مسائل ماه های اخیر از اختلاف بین دو کاندیدا و دو جناح گذشته است و اکنون دو جریان بیشتر وجود ندارد: انقلاب و ضدانقلاب.حتی بسیاری از کسانی که به آقای موسوی رای داده بودند از آن زمان که فهمیدند کاندیدایشان به سمت تعارض با نظام اسلامی در حال حرکت است مسیر خود را از وی جدا کرده و بدون هیچ خجلت و شرمساری و با بصیرت کامل صف خود را از موسوی جدا کرده و به اقیانوس ملت پیوستند.در روز حماسه 9 دی ماه ، نگارنده به چشمان خود تعداد نسبتا" زیادی از افرادی را دیدم که رایشان به آقای موسوی بود اما در این روز با تصویر رهبری در دست ، علیه سران فتنه شعار می دادند.البته این اتفاق جدیدی نیست.در سالیان نخست بعد از پیروزی انقلاب ، بسیاری از 11 میلیون نفری که به ابوالحسن بنی صدر رای داده بودند ، زمانی که ائتلاف او با منافقین و موضع گیری اش را در برابر خط امام(ره) مشاهده کردند ، با شعار «رای ما را پس بده» به خیابان آمدند و آن عنصر متوهم متکبری را که دچار کیش شخصیت شده بود ، کیش و مات کردند.
حال آقای علی مطهری بعد از گذشت حدود 8 ماه از فتنه از «دو طرف» سخن می گویند!
نکته دیگر مورد تاکید آقای علی مطهری «بحران» است. کدام بحران؟ بحرانی اگر بود ، کسانی ایجاد کردن که با متهم کردن نظام به تقلب ، گروهی از مردم را فریفتند و برای مقطعی آن ها را به اعتراض خیابانی کشاندند و بعد که با شفاف سازی بسیاری از همان افراد معترض صفشان را جدا کردند ، با تعداد معدودی از بقایای ضدانقلاب ، سلطنت طلب ها ، منافقین ، توده ای ها ، بهایی ها و... هر از چندگاهی تحرکی مذبوحانه انجام دادند که نمونه آخر آن ماجرای هتاکی به ساحت مقدس روز عاشورا بود که البته پاسخ آن را مردم در حماسه 9 دی و روز 22 بهمن دادند. بحرانی اگر امروز هست ، بحرانی است که گریبانگیر سران فتنه شده است که سرمایه و آبروی چند دهه ای خود را به خاطر بی بصیرتی ، غفلت ، قدرت طلبی و نفاق به باد فنا دادند و اکنون نه روی بازگشت دارند و نه راهی در پیش که به خیر منتهی شود. بحرانی اگر هست ، متوجه خواص صاحب جاه و نامی و نسبی است که بصیرتشان از مردم کوچه و بازار نیز کمتر بود و در امتحان بزرگ ماه های اخیر به بدترین وجهی مردود شدند.
به فضل الهی ملت ایران به رهبری ولایت معظم فقیه و رهبر فرزانه و حکیم همانند همه سنگ اندازی هایی که دشمنان طی سه دهه اخیر برای نظام و انقلاب ایجاد کرده اند ، این فتنه را نیز پشت سر گذاشته و روسیاهی تنها برای کسانی باقی می ماند که در کوران فتنه به جای همراهی با رهبری و ملت ، با سکوت و مواضع چند پهلو آب به آسیاب دشمن ریختند.
سخن به درازا کشید اما نکته پایانی این که جناب آقای علی مطهری! هیچ یک از دلسوزان انقلاب و نظام دوست ندارند به حرمت استاد شهید مطهری ، زبان تلخ به روی شما بگشایند. بسیاری از نیروهای انقلابی و ارزشی در انتخابات مجلس به شما رای دادند. هنوز هم به رغم انتقادات موجود ، کسی کینه ای از شما به دل ندارد. شما حق دارید تحلیل خاص خودتان را از مسائل سیاسی داشته باشید و گرایش سیاسی حق طبیعی شماست. اما متوجه این نکته باشید که شما ناخواسته ، میراث دار یک اسم بزرگید. شاید اگر عنوان بزرگ«مطهری» نبود کسی- از جمله نگارنده- زحمت قلمفرسایی در باب مواضع شما را به خود نمی داد.بدانید پایگاه اجتماعی شما و دایره نفوذ اسم و رسم شما همین نیروهای انقلابی و معتقد به نظام هستند. مطمئن باشید رسانه ها و جریاناتی که هم اکنون از اظهارات شما بهره می برند ، اگر یک ذره مواضعتان را خلاف آن ها کنید شما را هم ذبح خواهند کرد. آنها که به خودشان هم رحم نمی کنند به شمای غریبه از نظر آن ها چگونه رحم خواهند کرد؟
آقای علی مطهری!بسیاری از انتقاداتی که شما نسبت به برخی عملکردها دارید سایرین هم دارند اما مرکز ثقل بصیرت ، کجا و کی گفتن و چگونه گفتن است. حب و بغض های شخصی نباید کار را بدانجا بکشاند که بسیاری فاضل تر و فقیه تر از شما بدانجا کشیده شدند.دیدی و دیدم که سران فتنه و رسانه های آن ها با آن نامه کذایی شما به میرحسین موسوی چگونه برخورد کردند.آیا مایه عبرت شما نشد؟آیا به نصیحت شما وجهی گذاشتند؟ آیا وقت آن نشده است که از این راه طی شده بی حاصل بازگردید و به خاطر پدر بزرگوارتان - که همه چیزتان از اوست- بیش از این دل نیروهای انقلابی و ارزشی را به درد نیاورید؟ آیا وقت آن نشده که با موضع صریح علیه جریان فتنه ، دل علاقمندان به استاد شهید مرتضی مطهری را شاد کنید؟ خدا کند که چنین شود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد