سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>آخرین وضعیت کانون توطئه در آستانه 22 بهمن

 

آخرین وضعیت کانون توطئه در آستانه 22 بهمن

 

 

 

یکی از نمونه های بسیار خوب برای نشان دادن تنگناهای استراتژیک جریان فتنه مقاله خوشمزه ای است که سایت جرس با عنوان «سبزها حتماً بخوانند، استراتژی حکومت کودتا در آستانه 22 بهمن سبز» منتشر کرده است

شوک ناشی از خیزش بزرگ مردمی در 9 دی که واکنشی بود به حرمت شکنی اوباش حامی موسوی، کروبی و خاتمی در روز عاشورا، انسجام فکری و قدرت تجزیه و تحلیل را از سران داخلی و طراحان خارجی فتنه به طور کامل از بین برده است.
نمونه های بسیار کامل و جامعی از این اغتشاش فکری را می توان در مجموعه رهنمودها و به اصطلاح استراتژی هایی دید که اکنون محافل مرتبط با جریان فتنه در داخل و خارج از کشور و به طور پنهان و آشکار عرضه می کنند. مجموعه این راهکارها بیش از آنکه روشن کننده راه آینده برای این جریان باشد- آینده ای که دیگر خود به صراحت می گویند وجود ندارد- حاکی از استیصال، درماندگی و به پایان رسیدن استعداد و ظرفیت کش دادن ماجرایی است که مدت هاست جز شارژ رسانه ای و تبلیغاتی آن کار دیگری نمی کنند و اساساً نمی توانند بکنند. این وضعیت که تا چندی پیش، فقط در حیاط های خلوت جریان فتنه قابل مشاهده بود اکنون در حال درز کردن به بیرون است و حتی مشاوران و طراحان بیرونی فتنه هم اخیراً چاره ای جز اعتراف به آن نمی بینند. همین موضوع باعث شده است که اخیراً جریان فتنه در حلقه های درونی خود آرام آرام از تعبیر «مرگ جنبش» استفاده کنند.
بنابر یک گزارش دریافتی کیهان یکی از این افراد اخیراً به صراحت گفته است که «جنبش سبز اگر تا دیروز فریبی بود برای بخشی از مردم حالا دیگر فریبی است برای خودمان». وی که نقش محوری در برنامه ریزی های سران فتنه پس از انتخابات داشته در توضیح دیدگاه خود می گوید: «مشکل ما این نیست که مردم در دفاع از ما منفعل شده اند بلکه مشکل این است که جز یک تعداد اندک اکثریت مردم به دیدگاهی پیوسته اند که می گوید باید قصه را جمع کرد و اگر نخواهیم ماجرا را جمع کنیم آنها خواستار برخورد با ما خواهند شد. مردم الان دارند با خودشان فکر می کنند خوب شد ما انتخابات را نبردیم و الا چه دعواها و درگیری هایی می خواستیم درست کنیم». وی در نهایت نتیجه می گیرد: «ما مردم را خسته کردیم. هر کسی به دلیلی از ما بریده است. یکی می خواهد زندگی کند، آن یکی متدین است و نمی تواند تحمل کند که روز عاشورا به عزای امام حسین اهانت شود، عده ای هم که خب می بینند جنبش سبز ضد انقلاب شده و به رغم اعتراضاتی که دارند نمی خواهند ضدانقلاب باشند».
این اظهارات که خلاصه ای از آن در اینجا نقل شد نشان می دهد که طیف عافیت طلب و محاسبه گر در میان سران فتنه فهمیده است که هم پشتوانه مردمی و هم پشتوانه حکومتی خود را از دست داده و ادامه کار از اینجا به بعد به معنای «بازی آگاهانه» در پروژه دشمن بیرونی است که به سران فتنه فقط به مثابه «قربانی های دم دست» نگاه می کند نه چیزی بیشتر. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد رشد این ادبیات انتقادی درون جریان فتنه بیش از هر چیز محصول گاف تاریخی آنها در روز عاشورا و بعد از آن درماندگی کامل در مقابل حماسه ای است که ملت ایران در 9 دی آفریدند.
بر مبنای اطلاعات موجود کانون فتنه اکنون تلاش می کند به هر نحو ممکن خود را از زیر بار له کننده حماسه 9 دی بیرون بکشند و لذا به دنبال آن است تا بتواند روش هایی برای اخلال در تظاهرات بزرگ 22 بهمن بیابد. این اطلاعات نشان می دهد البته تلاش این کانون بیش از آنکه ناشی از احساس توانایی برای شکل دهی به یک حرکت جدید باشد ناشی از این است که این افراد احساس می کنند اگر در 22 بهمن حماسه ای بزرگ تر از 9 دی خلق شود- که شواهد نشان می دهد خواهد شد- آن وقت دیگر همه چیز تمام خواهد شد و آنها می مانند با پرونده ای پر از خیانت که قبل از نظام خود مردم برای آنها کیفر خواست خواهند نوشت. همین تنگنا که فتنه گران در محافل داخلی خود آن را بن بست استراتژیک می خوانند، باعث شده فتنه گران قادر به اتخاذ یک تصمیم مشخص برای 22 بهمن نباشند. صورت مسئله دشواری که این عده با آن مواجهند این است که اگر مانند موارد گذشته در 22 بهمن هم دعوت به ساختارشکنی کنند مردم خود جواب آنها را خواهند داد و آنگاه نظام هم دیگر نمی تواند فرصت اضافه ای به آنها بدهد و اگر دعوت به ساختارشکنی نکنند و بخواهند از بازی هایی مانند «راهپیمایی در سکوت» و امثال آن استفاده کنند آن وقت وارد یک معامله دو سر ضرر خواهند شد. هم باقی مانده حامیان خود در کف خیابان را که اغلب از ضد انقلابند از دست خواهند داد و هم نظام این مرزبندی دروغین را از آنها نخواهد پذیرفت.
یکی از نمونه های بسیار خوب برای نشان دادن تنگناهای استراتژیک جریان فتنه مقاله خوشمزه ای است که سایت جرس با عنوان «سبزها حتماً بخوانند، استراتژی حکومت کودتا در آستانه 22 بهمن سبز» منتشر کرده است. این مقاله که در واقع چیزی بیش از التماس به مردم برای توجه مجدد به سران فتنه و ریختن به خیابان نیست، حاوی اعترافات بسیار جالبی است. نویسندگان این مطلب که بوضوح دستورالعمل های پیش پا افتاده تدارک آشوب در درس نامه های سرویس های اطلاعاتی را رونویسی کرده اند اولاً تأیید می کنند که روز 22 بهمن یک «رفراندوم ملی» خواهد بود. ثانیاً اعتراف می کنند که از جنبش به اصطلاح سبز اکنون بیش از یک «خشونت طلبی محدود و کور» چیزی باقی نمانده است ثالثاً به صراحت می گویند که این جریان حامیان درونی خود داخل حکومت را از دست داده است و نهایتاً به صراحت می گویند که اکنون کسی جنبش سبز را به رسمیت نمی شناسد!
تحلیلگران عقیده دارند از دو سوی ماجرای 22 بهمن یک سو کاملاً روشن است. مردم حماسه ای بی مانند در تاریخ انقلاب خواهند آفرید اما این سوی دیگر یعنی فتنه گران هستند که باید تکلیف خود را روشن کنند با مردم هستند یا بر مردم ضمن اینکه فرصت دیگری در کار نخواهد بود.

نظرات 1 + ارسال نظر
وای بر جنبش سبز اموی(لجنی) جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 17:01



  چگونه یک حدیث انیشتین را شگفت زده کرد.



«آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌علمی خود با عنوان «دی ارکلارونگ Die Erklarung» (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.
این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.                                                  
یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است».
اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه «نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این

رساله «معاد جسمانی» را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی
را عکس فرمول معروف
«نسبیت ماده و انرژی»
می‌داند: E = M.C2 >> M

= E /C2
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا به تبدیل به ماده و زنده شود.
اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز» یاد کرده است.
اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.
این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد.
دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد