سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای
سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای                                                            حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خامنه ای حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُــمْ خامنه ای

خبری سیاسی تحلیلی

>>وقتی اسب های درشکه یکدیگر را گاز می گیرند!

گروکشی میان عناصر فراری اصلاح طلب  

  

دوست روزنامه نگاری، شیرین و نمکین تعریف می کرد و می گفت: یکی از این افراد که 31 سال است دارند رژیم عوض می کنند، از بیانیه شما خیلی برآشفته بود و می گفت آقا! دوباره این مذهبی ها دارن سفره رهبری جنبش را از دست ما درمیارن! بهش گفتم نه عزیزم محکم سفره را نگه دار به هیچ کس نده!»

گروکشی و مجادله میان عناصر فراری مدعی اصلاح طلبی با عناصر ضد انقلاب و سابقه دار مقیم خارج معمولاً حاوی طنزهای جالبی است. در این میان به دنبال صدور بیانیه ای موسوم به بیانیه 5 نفره از سوی مهاجرانی و 4 هم تیمی دیگر وی اسباب مجادلات و «سرتراشی»های جالبی شده است. مهاجرانی پس از صدور بیانیه مذکور که در حمایت از بیانیه 17 موسوی صادر شد، تصریح کرد این 5 نفر هسته اصلی و اتاق فکر جنبش سبز را تشکیل می دهند. این اظهارنظر از سوی عناصر ضد انقلاب سلطنت طلب قدیمی، چپ ها و مارکسیست های آمریکایی و... به عنوان تحقیر ضدانقلاب قدیمی تلقی شد.
بهاءالله مهاجرانی در واکنش به این اعتراض ها، در سایت جرس نوشت «استفاده از تعبیر اتاق فکر باعث کژتابی های بسیاری شده است... بیانیه ما به منزله اتاق فرمان یا نفی دیگران نیست. اثبات شیئی نفی ماسوا ]ماعدا!؟[ نیست. دوست روزنامه نگاری، شیرین و نمکین تعریف می کرد و می گفت: یکی از این افراد که 31 سال است دارند رژیم عوض می کنند، از بیانیه شما خیلی برآشفته بود و می گفت آقا! دوباره این مذهبی ها دارن سفره رهبری جنبش را از دست ما درمیارن! بهش گفتم نه عزیزم محکم سفره را نگه دار به هیچ کس نده!»
همزمان علیرضا نوری زاده مزدور لندن نشین و دیرپای سیا و موساد که گویا امثال مهاجرانی و سروش و کدیور و گنجی را رقبای تازه از راه رسیده و کلاهبردار تیراژ خود یافته، با خطاب قراردادن مهاجرانی و تیم وی نوشت: به هیچ وجه قصد کردیت ]اعتبار[ دادن به خودمان را ندارم اما این روزها بعضی «خود رهبر خوانده ها» در اینجا ]لندن[ صف خودی و غیر خودی و بعضاً نخودی ها را مشخص می کنند. شماری از 3 دهه دوری از خانه پدری را تجربه کرده ایم. ما دیرسالی است گفته ایم، نوشته ایم، مبارزه کرده ایم، هزینه داده ایم]!؟[ با این همه آن قدر سعه صدر داریم که وقتی فلان وزیر یا وکیل سابق به سوی ما می آید، به رویش آغوش می گشاییم و اصلاً به یاد نمی آوریم که این حضرت تا چند وقت پیش همان گونه درباره ما و فعالیت هایمان قضاوت می کرد که امروز حسین شریعتمداری و حیدر مصلحی و حسین تائب درباره ما قضاوت می کنند. ما با نوعی نگاه احساسی سرشار از عرض عین -منظورش غمض عین است- و فراموشی عمومی با اینها برخورد می کنیم، راه و چاه زندگی در تبعید و نحوه برخورداری از امتیازاتی را که برای پناهندگان در بلاد کفر و استکبار قائل شده اند، نشانشان می دهیم، اگر به همراه خانواده شان باشند سریع راه مدرسه و دانشگاه را برای فرزندانشان هموار می کنیم. اگر وارد مجلسی شوند مواظب هستیم کسی کلفت بارشان نکند. در عین حال هر بار در این 30 سال کورسویی از یک چراغ سوئی از داخل ایران به چشممان آمده، با تمام وجود، حضور این کورسو را گرامی داشته ایم. محسن مخملباف چندی پیش برگه به من داد که در آن نوشته بود به عنوان اصل اولیه که پذیرش آن می تواند همه ما را با هر باور و اعتقادی گرد یک محور و در زیر سقف خیمه سبز گرد آورد؛ اولین اصل این بود که به گذشته همدیگر کاری نداشته باشیم.
این مهره بدنام سرویس های جاسوسی اضافه می کند: بعضی از مسافران تازه ضمن برخورداری از مواهب وزارت و وکالت و سفارت، حالا هم که به خارج آمده اند برخلاف اغلب ما که 30 سال است با سختی ها دست و پنجه نرم می کنیم و هنوز از یک زندگی حداقلی برخوردار نیستیم]!!![ وضعیت مالی مطلوب تری دارند. از راه نرسیده، خانه و زندگی مرتب و ضیاع و عمار مکرر دست پا می کنند. خانه تهران را اجاره می دهند و با پول منزل شهرستان یا ویلای شمال در بهترین نقطه تبعیدگاه خانه ای نقدی خریداری می کنند و ما همچنان دوره می کنیم دیروز و امروز را به امید 20 سال دیگر که قسط خانه مان تمام می شود]!!؟[ اغلب این دوستان نه تنها به مشکلات مالی و گرفتاری های مبتلابه ما دچار نشده اند بلکه بعضاً ادا و اطوار امارت و وزارت و وکالت را نیز رها نکرده اند و وقتی با تو روبرو می شوند چنان باد به غبغب می اندازند و سربالا می گیرند که فکر می کنی طرف هنوز هم بر سر کار است و برای استراحت، چند روز به این سو تشریف فرما شده اند.
نوری زاده با بیان اینکه برخی از این عناصر فراری از بورسیه و فرصت مطالعاتی در خارج از کشور استفاده می کنند می نویسد: «زمانی که قرار باشد در اینجا بمانند، چون زمینه سازی ها را از تهران انجام داده اند در پی ملاقاتی با یکی از ما بهتران همه کارهایشان جفت و جور می شود و اغلب بدون آنکه نگران تمدید اقامت و گذرنامه خود باشند مهر اقامت در گذرنامه شان ثبت می شود و البته چنان مهری که در عین حال همه مزایای پناهندگی را نیز برایشان فراهم می کند. حضرات چمدانشان را باز نکرده مثل مبصر کلاس چوب خط به دست، برای جدا کردن خودی و نخودی به پا می خیزند که آقا مگر می شود من با وزیر یا وکیل زمان شاه بیانیه مشترک امضا کنم. وزیر شاه هم می تواند همین حرف ها را به تو بگوید... این را هم بگویم سران رژیم فرستادگانی نزد آقایان موسوی و کروبی فرستاده و خواسته بودند خط خود را از ماها جدا کنند. به ویژه اسم ]من را[ آورده بودند اما آنها تأکید کرده بودند حق ندارند و نمی توانند به انسان هایی که با جان و دل در جهت رساندن پیام جنبش در دنیا فعالیت می کنند، بی حرمتی کنند و آنها را غیر خودی بخوانند. آنها در پذیرش این خواسته خودداری کرده بودند. آن وقت در خارج، از راه نرسیده ها دچار کیش شخصیت شده اند».
اشاره به این نکته ضروری است که نوری زاده اگرچه حتی در میان عناصر ضدانقلاب هم به عنوان فردی که دوست دارد به هر قیمت خود را تحویل بگیرد و مهم جلوه دهد، شناخته می شود ولی اظهارات وی درباره هماهنگی افرادی نظیر بهاءالله مهاجرانی با سرویس های اطلاعاتی انگلیس قبل از فرار به خارج از کشور با شواهد و قرائن و برخی اسناد موجود انطباق دارد.
 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد