تاریخ تکاملی جریان فتنه و تکلیف ما
درمورد وقایع روز عاشورا نباید این اتفاق را از دوجهت مستقل انگاشت و تحلیل کرد. اول سیر حرکت جنبش سبز از انتخابات تاکنون و دوم جایگاه سوق الجیشی! و نگاه فرامرزی به جنبش سبز
درمورد اول میتوان سیر حرکت جنبش سبز را از ابتدا تاکنون ذیل این سه محور خلاصه کرد
القای تقلب. با عدم دسترسی به شواهد و دلایل کافی این پروژه به شکست می انجامد 2- این مورد برای تاثیر روی احساسات عمومی طراحی شده و نیاز به صحنه سازی، اسم سازی و اگر نشد، کشته سازی دارد. چون فاز قبل به شکست انجامیده و چون نباید موتور محرک جنبش از حرکت باز ایستد، نیاز به طراحی پروژه ای تاثیرگذارتر، پرنفوذتر و همه گیرتر دارد این فاز در ابتدا با موفقیت پروژه ندا آقاسلطان (طراحی شده توسط بیبیسی)، انتشار اسامی کشته های خیالی و حماقت مسئولین کهریزک، خوب پیش می رود تا اینکه بحث تقلب و رسوایی های هر روزه آن به دست فراموشی سپرده شود. حتی مرحوم منتظری در آخرین اظهارات خود گفته بود مسئله ما دیگر تقلب نیست اما این فاز هم آرام آرام با زنده شدن کشته ها! رو به زوال می گذارد 3- برای احیای جنبش، نیاز به یک حرکت انتحاری بود که با نزدیک شدن به عاشورا زمزمه هایش به گوش می رسید. در این مرحله با حمایت های علنی و بی دریغ دشمنان جمهوری اسلامی از جنبش سبز، طمع تمام کردن کار نظام به جان سران فتنه افتاده بود. پس نیاز به حرکتی بود که در وهله اول کاملا باب طبع غرب باشد و بعد در داخل هم خیلی منفوریت ایجاد نکند. برای نیل به هدف اول باید اصول اساسی شریعت اسلام و آنچه بیش از همه چیز خار چشم بیگانگان بود، هدف قرار میگرفت به این اظهارنظر بسیار مهم و دقیق فوکویاما دقت کنید فوکویاما در کنفرانس اورشلیم (سال 65 شمسی) با عنوان "بازشناسی هویت شیعه" میگوید: «شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ». او بال سبز این پرنده را مهدویت و عدالتخواهی و بال سرخ را شهادتطلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی میکند فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید: این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود وی جنگ عراق و ایران را مثال میزند و میگوید: اینها فاو را تسخیر کردهاند، میروند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً میگیرند. او برای دفع این خطر پیشنهاد میکند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقف کنید. فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی میکند و مینویسد « در روز عاشورا به دو عنصر از 3 عنصری که فوکویاما میگوید، حمله شد. شعار "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و سوت و کف و هتک حرمت عاشورا شاهد مثال چند روز قبل هم به اندیشه مهدویت و انتظار به دست یکی از ابوذران موسوی! حمله شد اما تکلیف یک موضوع باید مشخص شود و آن هم موج نفرت عمومی که در پی این حملات علیه جنبش بهوجود می آید. چون به هرحال به قول سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوریش: مردم ایران درون مایه مذهبی دارند با پروژه کشته سازی و تحریک احساسات مردم می توان از این موج کاست. بهترین گزینه (و البته به زعم من احمقانه ترین گزینه) نزدیکان سران جنبش هستند، که هم حق به جانبی جنبش را اثبات کند، هم ناتوانی حکومت در میدان مواجه منطقی با سران جنبش و روی آوردن به تهدید و فشار بر خانواده آنها را القا میکند و هم بیش از هرکس دیگری صدا و خبرش سراسری شود و به گوش همه برسد پس هر دو مورد درکنار هم لازم است. حمله به مقدسات برای حرکت در مسیر از پیش طراحی شده غرب و درنتیجه جلب حمایت حداکثری آنها؛ و کشته سازی برای تأثیر روی احساسات عمومی اما عملا هیچکدام موفقیت آمیز نبود. حمایت غرب برای جنبش بیش از پیش جلب شد. ایهود باراک رسما اعلام کرد "باید حمایتهای ما بیشتر و علنی تر شود (یعنی تا الان بوده!)، مریم رجوی شخصا اعلام حمایت کرد و کاخ سفید و غیره هم که جای خود اما جنبش بیش از این می خواست. دست یاری غرب را برای برچیدن نظام می طلبید. این حمایت ها برایش سودی نداشت. جنبش دست به انتحاری زده بود که الان فقط خودش را در آستانه نابودی می دید احساسات عمومی هم بیش از آنکه از کشته شدن خواهرزاده موسوی متاثر شود، از حمله به عقاید و آرمانهای مقدسش متاثر شد و سیل خروشان بنیانکن ملت در 9 دی این را به اثبات رساند بعد از این جنبش راهی برای ادامه حیات جز عقب نشینی ندارد و حاصل این عقب نشینی می شود بیانیه هوشمندانه 17 موسوی و نامه جام زهر رضایی در این مسائل بسیار حساس و دقیق باید در کلام رهبری دقیق شد. خیلی دقیق و موشکافانه باید تک تک جملات ایشان را گوش کرد و مورد مداقه قرار داد یک اشتباه در این شرایط فاجعه آفرین است. مالک اشتر و عمار و چند نفر دیگر از اصحاب امیرالمومنین برای قتل عثمان رفتند از حضرت اجازه بگیرند. حضرت مخالفت کردند. ولی آنها رفتند و اگرچه عثمان به دست آنها کشته نشد، درمیان گروه قاتلان بودند. بعد همین شد پیراهن عثمان و بهانه جنگ جمل اما نباید هم فراموش کرد که شأن رهبری شأن مدارا است. تمام رهبران دینی از جمله پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام همینگونه بودند. حضرت علی(ع) نهایت مدارا را در 25 سکوت نشان می دهند. حتی در جنگ صفین و جمل و نهروان تا آنجا که میتوانند مدارا میکنند. امام خمینی(ره) هم اسوه این مدارا در عصر حاضر است. بنی صدر و بازرگان را که بعدا قسم می خورد با ایشان موافق نبوده، تا آخر شخصاً کنار نمی گذارد این مشی پیامبرگونه رهبر اجازه نمی دهد ایشان رأساً وارد عمل شود و با خاطیان برخورد کند. ولی رهنمون میکند. راه پیش پای پیروان می گذارد تا اگر باهوش بودند، بفهمند و درست عمل کنند این است که امام هرگز به کسی نمی گوید بریزید سفارت آمریکا را تسخیر کنید ولی کّد میدهد. در سه سخنرانی قبل از آن، سفارتخانه آمریکا را مرکز توطئه می خواند و وظیفه را تلویحا به دوش دانشجویان و طلاب میگذارد و بعد از تسخیر سفارت هم به شدت از این اقدام حمایت میکند در اینجا هم همین اتفاق افتاد. رهبری به کسی نگفتند چهطور به خیابان بیایید و چه شعاری بدهید. اما بعد از 9 دی ضمن تشکر از مردم، حجت را بر مسئولین در برخورد با فتنه گران تمام شده خواندند. پس باید دقیق و هوشمندانه عمل کرد و البته آنجا که رهبری می گوید بایست و جلوتر از این نرو که کار را خراب نکنی، هم باید ایستاد و تأمل و تحمل کرد
1 -
این مورد برای تاثیر روی افکار عمومی است و نیاز به دلیل دارد. دلایلی مشابه دلایل همسر آقای موسوی که او فرزند آذربایجان است و داماد لرستان و... کافی نیست و برای راضی کردن مردمی که وسط خیابان هستیشان را بر باد رفته می بینند، شاهد لازم است. لذاست که آقای موسوی 8 روز بعد از انتخابت رسما از سوی دفترش اعلام می کند مردم شواهدی که دال بر تقلب گسترده در انتخابات است، به این آدرس بفرستند