علی فرازمند
غایله پس از انتخابات و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینهها برای کشور و نظام جلوگیری میکنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. بهعبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند.
بحرانها و چالشهای سیاسی - امنیتی که نظام جمهوری اسلامی با آنها دست و پنجه نرم کرده، چندان کم نیستند. ماهیت نظام جمهوری بهگونهای است که حقد و کینه دشمنان را برمیانگیزد و آنان از هر فرصتی برای ضربهزدن به منافع این ملت، بهره میبرند.
تاریخ انقلاب هم مملو از اینگونه چالشهاست؛ از غایلههای تجزیهطلبانه آغازین روزهای پیروزی انقلاب، تا حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری و تلاش برای سازماندهی انقلاب مخملی در ایران، همه و همه نمونههایی از تلاش دشمنان برای ضربه زدن به "ثبات " این کشور است. رهبر انقلاب همواره سعی کردهاند با هشدارهای خود، انقلاب را در مسیر تعالی آن به جلو هدایت کنند و مانع انحراف از اصول و ارزشهای مبتنی بر آرمانها و افکار حضرت امام(ره) شوند.
هرچند از اولین روزهای رهبری آیتا... خامنهای طیفی از نخبگان سیاسی بهعلت عدم توانایی در بازشناسی جایگاه حقوقی و نه شخصی ولی فقیه زمان، در مسیر زاویه گرفتن با مواضع رهبری قدم گذاشتند و در مواقع مختلف و از جمله انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری علیرغم تأکید رهبری بر برگزاری پرشور این انتخابات با ارایه طرحی سه فوریتی به مجلس سوم، در پی به تعویق انداختن این انتخابات برآمدند. اما رهبری موضعگیری چندان صریحی در قبال آنها نداشتند و آنان نیز کموبیش به اینگونه رفتار که در بیشتر مواقع به ضرر منافع ملی کشور نیز بود، ادامه میدادند تا اینکه بالاخره در پی بالاگرفتن التهابات سیاسی در کشور و کارشکنیهایی که در مسیر کار دولت از سوی تعدادی از گروههای سیاسی انجام میگرفت، رهبر انقلاب در سخنانی درباره انتخابات مجلس چهارم فرمودند: "بنده بسیارى از فتنهگریها را در این مجلس دیدم و به مردم نگفتم؛ چون نخواستم خاطر عزیز مردممان را آزرده کنم.
گفتم، این دوران، مىگذرد و تمام مىشود و مىرود. مردم چگونه حاضرند به کسانى که فتنهگرى کردند و حقایق را در نظر آنها باژگونه جلوه دادند، رأى بدهند که دوباره وارد مجلس شوند؟! البته تعداد فتنهگرها، معدود بود. اکثریت قاطع نمایندگان مجلس، از هر جاى کشور که بودند - چه از تهران و چه از شهرهاى دیگر - مردمانى شریف، دلسوز و علاقهمند بودند.
" یکی از مهمترین اتفاقاتی که در این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد، حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق است. در آن سالها گروهی از نخبگان سیاسی بر این باور بودند که در حمله آمریکا به عراق باید به سود عراق وارد جنگ شد، آنها در نطقهای پیش از دستور خود به انتقاد از این عدم مداخله به سود عراق پرداختند و حتی در این راه تظاهراتهایی هم به راه انداختند و در نامهای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستد ایران از بیطرفی خارج شده و به همراه صدام بر علیه آمریکا وارد جنگ شود.
البته بهنظر میرسد در عرصه سیاست خارجی باید به این نکته توجه کرد که هرچند دولت اصلیترین شکلدهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، ولی با توجه به ساختار قدرت، باید سازوکاری بالاتر از سطح دولت مدیریت سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد؛ چراکه مثلا در همان دوره که عدهای از مخالفین دولت بر جنگ با آمریکا اصرار میورزیدند، عدهای از دولتمردان بر گفتوگوی با ایالات متحده و غرب و همراهی با آنها برای کسب منافع تجاری و تسهیل توسعه اقتصادی تأکید میکردند.
رهبر انقلاب در تاریخ بیست و سوم خرداد 1370 در پیام به حجاج بیتا... الحرام در اینباره فرمودند: "هنگامى که ارتش عراق براى ارضاى جاهطلبى و افزونخواهى سران رژیم آن کشور، به کشور کویت حمله و آن را تصرف کرد و بهانهاى نقد بهدست آمریکا براى حضور بىسابقه نظامى و بالطبع نفوذ شوم سیاسى و اقتصادى در منطقه خلیج فارس داد و منطقه خلیج فارس از هر دو طرف - رژیم عراق و متحدین غربى - به آتش کشیده شد، کسانى از مسلمین غالبا از روى سادهاندیشى خیرخواهانه، و شاید معدودى از سر بدخواهى و حسابگرانه، به جمهورى اسلامى مصرانه پیشنهاد مىکردند که به کمک رژیم بعثى عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گستردهتر سازد... اسلام دفاع از چنین رژیمى را جهاد نمىشمرد و آن را جایز نمىداند؛ لیکن این پیشنهادکنندگان بعضا تحت تأثیر اظهارات ریاکارانه و فرصتطلبانه مسئولان ویرانى عراق، که در برههای کوتاه براى جلب نظر سادهلوحان، بهدروغ دم از اسلام و مقدسات دینى مىزدند و بعضا با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژیم، دفاع از ملت عراق را انگیزه خود از این پیشنهاد مىدانستند، ما به آنان یادآورى مىکردیم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ بهنفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضدمردمى عراق و ظلم به مردم عراق است که ده سال است آن رژیم منحوس، جنگى ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است. "
رفتارهای مدیریتی و هشدارهای سیاسی و امنیتی رهبر انقلاب کم و بیش ادامه داشت اما باید اوج این هشدارها را در سالهای بعد از دوم خرداد 1376 جستوجو کرد. قتلهای زنجیرهای یکی از نخستین حوادثی بود که نشان از ورود کشور به دورهای جدید از بحرانهای امنیتی میداد که تنها در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، نمونههایی از آن دست مشاهده شده بود. در این قتلها که در پاییز سال 1377 رخ داد، چند نویسنده گمنام و یکی از فعالین سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سالهای اخیر کمتر نامی از او به میان آمد و همسرش به قتل رسیدند. بعد از قتل این افراد، وزارت اطلاعات در بیانیهای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر این وزارتخانه مسئول وقوع این قتلها بودهاند. این اتفاق که با پوشش رسانهای و تبلیغاتی رادیو تلویزیونهای بیگانه همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و بهخصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی بهوجود آورد.
رهبر انقلاب در سخنانی ضمن تأکید بر ضرورت تلاش وزارت اطلاعات برای روشن کردن دستهای پشت پرده این ماجرا، نکاتی را در اینباره مطرح کردند که تأثیر زیادی در تنویر اذهان و خنثی شدن توطئه برعلیه نظام داشت، ایشان فرمودند: "این قتلها بهضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود.
یک گروه داخلى که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بناى این کار را داشته باشند، در سطوحى از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایى بزنند. این افرادى که کشته شدند، بعضیها را ما از نزدیک مىشناختیم. اینها کسانى نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهورى اسلامى اهل دشمنکشى است، دشمنان خودش را مىکشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اولِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنههاى سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بىخطر و بىضرر... ایشان معروفیتى در میان مردم نداشت؛ نفوذى نداشت؛ دشمن بىخطرى بود؛ انصافا آدم نانجیبى هم نبود. البته ما دشمنانى هم داریم که انصافا نجیب نیستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه؛ آدمها نانجیبى نبودند.
حالا شما فکر کنید، کسى که مثل فروهر را مىکشد، آیا مىتواند دوست نظام باشد؟! مىتواند براى نظام کار کند؟! چنین چیزى معقول است؟! من این را باور نمىکنم. آشنایى من با مسایل سیاسى این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایى با اشخاص، آشنایى با جریانات سیاسى، آشنایى با توطئههاى گوناگونى که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بودهایم - اجازه نمىدهد که من باور کنم این کار عناصرى است که با نظام مسئلهاى ندارند و نمىخواهند علیه نظام کار کنند. بعضى از این دو، سه نفر نویسندهاى هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالبا مجلات و کتابها و تازههاى فرهنگ را مىبینم. من آدمى نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفى در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلا در بعضى از محافل فرهنگى یا غیرفرهنگى خارجى، اینها را مىشناختند؛ اما در داخل آنقدر معروف نبودند که بنده اسم اینها به گوشم خورده باشد. بعضیهایشان را هم که اسمهایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادى که مردم اینها را نمىشناسند، مردم از کتابها و نوشتهها و آثار فکرىشان هیچ خبرى ندارند و کسى از اینها حرفى نمىشنود، برد تبلیغى ندارند. آن دستى که به فکر مىافتد بیاید اینها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانههایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر مىتواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحى شدهاى نباشد؟! "
در حالیکه چندین ماه از سخنان و تأکید رهبری برای روشن شدن ماهیت افراد پشت پرده این جنایتها میگذشت، ولی هیچ نتیجه مثبتی از روشن شدن موضوع و مشخص شدن عوامل قتلها دیده نمیشد و فقط اخبار مبهم در فضای رسانهای منتشر میشد که فقط اوضاع را ملتهبتر میکرد. در این شرایط، بحرانی دیگر سر باز کرد؛ حادثهای که بعدها به کوی دانشگاه مشهور شد. ماجرا از این قرار بود که مجلس شورای اسلامی تصمیم به بازنگری قانون مطبوعات برای حذف نکات مبهم آن گرفت. اما تعدادی از گروههای دوم خردادی با این کار مخالف بودند. روزنامه سلام که در اختیار طیفی از نیروهای استحالهطلب دوم خردادی بود با انتشار سندی از اسناد محرمانه وزارت اطلاعات مدعی شد، سعید امامی که پیش از این از سوی مطبوعات دوم خردادی بهعنوان عامل اصلی قتلهای زنجیرهای معرفی شده بود، تدوینکننده طرح بازنگری و اصلاح قانون مطبوعات است. در این شرایط وزارت اطلاعات از این روزنامه بهخاطر انتشار این سند محرمانه شکایت کرد و بدین ترتیب روزنامه سلام توقیف شد. در شامگاه روز هفدهم تیر 1378 تعدادی از دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران با برگزاری تجمعات اعتراضآمیز نسبت به توقیف این روزنامه اعتراض کردند. این تجمعات صد و یا دویست نفره کمکم به بیرون از محوطه کوی رسید و اراذل و اوباش هم با سوءاستفاده به شرایط به معترضین پیوسته در مناطقی از مرکز تهران دست به آشوب زده و به اموال مردم خسارت زدند.هر روز ابعاد این آشوبها بیشتر میشد تا اینکه رهبر انقلاب در یک سخنرانی تاریخی و مهم برای پایان دادن به این بحران از ملت دعوت کردند تا به صحنه بیایند. نکته جالب توجه دعوت از ملت و نه نیروهای نظامی و انتظامی برای پایان دادن به فتنهها و اغتشاشات بود. ایشان در این سخنرانی ضمن محکوم کردن حمله به خوابگاه دانشجویان تأکید کردند: "این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولى در جمهورى اسلامى بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن جمعى - بهخصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچوجه در نظام اسلامى قابلقبول نیست. جوانان این کشور - چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان - فرزندان من هستند و هرگونه چیزى که براى این مجموعهها مایه اضطراب و ناراحتى و اشتباه در فهم باشد، براى من بسیار سخت و سنگین است. هر کسى بوده، فرق نمىکند؛ چه در لباس نیروى انتظامى، چه در غیر آن. مسلما با کسانى که در نظام جمهورى اسلامى تخلف مىکنند، باید برخورد شود؛ اما با کسى که تخلفى نکرده است؛ کسىکه در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محیط جوان دانشجویى، کار بسیار خطا و ناروایى است اگر برخورد شود. "
رهبر انقلاب همچنین در پایان نکتهای را که در آن سالها معمولا بر آن تأکید داشتند، بازهم به مسئولین و گروههای سیاسی یادآوری کردند: "آقایانى که سردمداران خطوط سیاسى و گرایشهاى سیاسى هستید، حالا برسید به این حرفى که ما مىگوییم. شما خودیها وقتى سر قضایاى بیهوده اینطور با هم درگیر مىشوید، دشمن سوءاستفاده مىکند؛ بفرمایید، این یک نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده کرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسایل را کنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم که همه یکطور فکر کنند؛ اما براى کار سیاسى و درگیرى سیاسى، حدى قایل شوید و خط قرمزى بگذارید. " اغتشاشات مربوط به غایله کوی دانشگاه با حضور گسترده مردم پایان یافت، اما بازهم تعدادی از گروههای سیاسی در رقابت، خطوط قرمز و منافع ملی را نادیده گرفتند. اوج این مسایل را باید در انتخابات مجلس ششم و هفتم مشاهده کرد. در انتخابات مجلس ششم بحران پدید آمده مربوط به تقلب صورت گرفته در بعضی حوزههای رأیگیری بود که پس از بازشماری آرای تهران اختلافات فاحشی در تعداد آرا پدید آمد و شورای نگهبان حاضر به تأیید انتخابات نشد. جناح حاکم که خود را پیروز انتخابات میدانست و البته مناصب کلیدی در ستاد انتخابات کشور را هم در دست داشت، بر مواضع خود تأکید میکرد و حملات شدیدی را بر علیه نهادهای نظارتی تدارک دید و از تمکین نظر آنها امتناع کرد. در این شرایط، شورای نگهبان در نامهای به رهبر انقلاب ماوقع حوادث انتخابات و تغییر نتایج بر اثر بازشماری تعدادی از صندوقها را بازگو کرد و با توجه بهمدتزمان زیادی که بازشماری آرا میگرفت، از ایشان راهنمایی خواست. رهبر انقلاب ضمن تشکر از شورای نگهبان برای انجام وظیفه قانونیش در پاسخ تأکید کردند: "1. صندوقهایى که مخدوش بودن آن از نظر شوراى نگهبان به اثبات رسیده است و با معیارهاى آن شورا قابلتأیید نیست، باید ابطال گردد.
2. بهنظر مىرسد که بازشمارى بقیه صندوقها که طبق آنچه در نامه خود مرقوم داشتهاید، جز در مدتى طولانى ناممکن و برخلاف مصلحت است، وظیفهاى شرعى و قانونى را متوجه آن شورا نمىسازد، زیرا وجود تخلف در آنها محرز نیست.
3. وضعیت منتخبان تهران با توجه به کلیه صندوقها بهجز آنچه در بند یک آمده است، ملاحظه و نتایج آن بهعنوان نتایج قطعى انتخابات تهران اعلام شود.
4. دستگاه قضایى و بازرسى موظفند عاملان تخلف در صندوقهاى مخدوش را شناسایى و تحت تعقیب قانونى قرار دهند. "
در انتخابات مجلس هفتم باز هم بحرانی دیگر از سوی تعدادی از گروههای سیاسی برای نظام پدید آمد. در آستانه انتخابات مجلس هفتم تعدادی از نمایندگان مجلس که از طیف استحالهطلبان دوم خرداد بودند، در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، در مجلس دست به تحصن زدند و خواستار عدم برگزاری انتخابات و یا حداقل تعویق آن که قرار بود براساس برنامه اعلام شده در روز اول اسفند ماه برگزار شود، شدند. علاوهبر این نمایندگان تعدادی از استانداران و معاونین وزرا نیز در نامهای از مناصب خود استعفا دادند.رهبر انقلاب در دیدار با وزیر کشور و استانداران که برای گله از شورای نگهبان به حضور ایشان رسیده بودند، بر رعایت قانون تأکید کردند: "اگر [مسایل] بهجاى حساسى برسد و محتاج تصمیمگیرى باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونى بگذرد و به رهبرى برسد، شکى نیست که بنده وارد مىشوم و به آنچه تشخیص مىدهم وظیفه است، عمل خواهم کرد؛ کما اینکه تا الان هم چنین چیزى اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق افتاده و بازهم همینطور خواهد بود؛ اما این معنایش این نیست که اگر شما صلاحیت کسى را تأیید کردید و دیگرى رد کرد، یا شما رد کردید و دیگرى او را قبول داشت، لازم باشد رهبرى وسط بیاید و بین شما و آنها داورى کند؛ نه، مجراى قانونى و روش قانونى وجود دارد. یا مثلا اگر شما صلاحیت کسى را تأیید کردید و او صالح نبود و از زیر دست شما رد شد، ممکن است بنده او را بشناسم و به این کار راضى هم نباشم؛ اما من هیچ وظیفهاى ندارم بیایم جلوی این آدم را بگیرم؛ مجراى قانونىاش را طى مىکند. " دو روز بعد رهبر انقلاب با هیئتهای اجرایی هم دیدار داشتند و در آن دیدار در مورد بررسی صلاحیت کسانی که در دوره ششم نماینده مجلس بودهاند، تأکید کردند: "آقایان احراز را حتمى بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلى تنگ نگیرید؛... فرض کنید جوانى است که در محیطى هیجانى قرار گرفته و چند نفر مطلبى گفتهاند و او هم حرفى زده، یا در جلسهاى که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت مىکنند، جملهاى گفته که این جمله ممکن است در صحبتى دوستانه قابلقبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبرى یا از برخى از مبانى نظام - اما نمىتوان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکى بدانیم از اینکه این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را براى توضیح معناى تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطى هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسایلى که حاکى از وجود یا فقدان این شرایط هست، آنها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا مىکند. " بعد از این سخنان رهبر انقلاب، شورای نگهبان صلاحیتها را مجددا مورد بررسی قرار داد و صلاحیت هزار و 160 نفر دیگر را تأیید کرد. این تأیید صلاحیت باعث شد تا تعداد کاندیداها به 5 هزار و 450 نفر برسد بهعبارت بهتر، برای هر کرسی نوزده داوطلب وجود داشت؛ ولی باز هم استحالهطلبان راضی نشده بودند و دم از تعویق انتخابات میزدند.
با ادامه یافتن زمزمهها برای سرد کردن تنور انتخابات و تعویق آن، آیتا... خامنهای در سخنانی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر و برخورد قاطع با اخلالگران در برگزاری انتخابات تأکید کردند. "انتخابات باید در موعد خود - روز اول اسفند - بدون حتى یک روز تأخیر انجام گیرد. من متأسفم از اینکه بعضى افراد از روى غفلت، همان حرفهایى را تکرار مىکنند که دشمنان این ملت مىزنند. آنها با تبلیغات و روشهاى سیاسى و حیلههاى خود برخى از مسئولان اجرایى را به کنار رفتن و اجرا نکردن مسئولیت قانونى تشویق مىکنند. مگر اجرا و برگزارى انتخابات، حق کسى از مسئولان است که بگوید من این حق را مىخواهم یا نمىخواهم؟
وظیفه است؛ وظیفه قانونى دستگاههاى مشخص دولتى است؛ باید این وظیفه را انجام دهند؛ این حق مردم است. مگر کسى در داخل کشور مىتواند بگوید چون من این پدیده را نمىپسندم، یا فلان روش را نمىپسندم، آنچه را که قانون بهعنوان وظیفه بر عهده من قرار داده است انجام نمىدهم؟ مگر مىشود چنین کارى کرد؟!
شانه خالى کردن از مسئولیت، به صورت کنارهگیرى و استعفا و غیر اینها، براى این مسئولان، هم خلاف قانون است، هم حرام شرعى است. مگر مىشود با این حق بزرگ مردم بازى کرد؟! " بعد از این سخنان، آقایان خاتمی و کروبی در نامهای به رهبر انقلاب بر اطاعت امر ایشان و برگزاری انتخابات در موعد مقرر تأکید کردند که آیتا... خامنهای نیز در پاسخ به آنها تأکید کردند. اما علیرغم خواست رهبری، بازهم تعدادی از گروههای دوم خردادی همراه با اپوزیسیون خارجنشین این انتخابات را تحریم کردند، ولی نتیجه این انتخابات برای آنان، قدم گذاشتن در مسیر حذف از فضای سیاسی ایران بود. شکست در انتخابات بعدی که اوج آن نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری بود، نمود بارز حذف این جریان از فضای سیاسی ایران بود. این پایان غایلههای سیاسی و امنیتی در تاریخ پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی نبود. انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری آخرین نمونه از این غایلهها بود که متأسفانه به علت عدم رعایت منافع ملی و خط قرمزها در رقابتهای سیاسی، هزینههای مادی و معنوی زیادی را بر نظام وارد ساخت و سرمایه اجتماعی ناشی از حضور هشتاد و پنج درصدی مشارکت در انتخابات را از بین برد. اندکی دقیق شدن در علت بهوجود آمدن چنین غایلهای ما را به این حقیقت میرساند که توجه به هشدارهای رهبری از کاندیداها و طرفداران آنها گرفته تا صدا و سیما و رسانه، تأثیر بهسزایی در رخ ندادن چنین غایلهای داشت و البته این غایله و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینهها برای کشور و نظام جلوگیری میکنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. بهعبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند؛ درست همانند جمهوری اسلامی که خود ایشان فرمودند: "من سالهاست این را گفتهام - جمهورى اسلامى نظامى است که تمام ارکان اقتدار معنوى در او جمع است؛ مقتدر است، اما مقتدر مظلوم. اینها با هم منافات ندارد. مظلوم است بهخاطر چى؟...
یکىاش این است که دشمنان جمهورى اسلامى براى اینکه فکر و آرمان جمهورى اسلامى در بین جامعه عظیم مسلمانها گسترش پیدا نکند، انواع و اقسام دروغها را به جمهورى اسلامى بستهاند؛ از دروغهاى اعتقادى و فکرى بگیرید تا دروغهاى فرقهاى و سیاسى و اجرایى. این کار را میکنند، آن کار را میکنند، اینجور میگویند، آنجور میگویند، اینجور فکر میکنند، آنجور عمل میکنند. سى سال است که دارند علیه ما دروغ میبافند. "
منبع:فارس